تشکر

از طراحی جدید خوشتون اومد؟لطف آقا سروشه.خیلی زحمت کشیدن.راستی شما مجله ۴۰چراغ رو میخونید؟هفته پیش سال اولش تموم شد.باید حتما یه چیزی در موردش بنویسم.

اگر از ظلمت شب میترسی
چلچراغ نگهم را به تو خواهم بخشید
روشنی های تنم را که نشان سحرند
به تو خواهم بخشید

این هم یکی دیگر از تراوشات ذهنی بنده:

"چشماتو باز کن رفیق"
دو متر جلوتر از دماغتو ببین
فقط عقیده تو مهم نیست
بقیه رو هم نگاه کن
"چشماتو باز کن رفیق"
دنیا همیشه این شکلی نمی مونه
دنیا مثل رنگین کمونه
هر لحظه یه رنگیه
"چشماتو باز کن رفیق"
سیاه همیشه سیاه نیست
زندگی عینهو درخت می مونه
گاهی سبز میشه گاهی نارنجی
و گاهی هم سیاه
"چشماتو باز کن رفیق"
زندگی مثل رنگین کمونه
اما تو هفت رنگ نباش
تو فقط یه رنگ باش:سبز سبز
"چشماتو باز کن رفیق"
نه فقط چشم روی صورتت رو
چشم دلتو هم باز کن
چشم دل هیچ وقت دروغ نمیگه
"چشماتو باز کن رفیق"

سبز باشید پیروز و جاودان.

از شبنم عشق خاک آدم گل شد
شوری برخاست فتنه ای حاصل شد
صد نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
(ابوسعید ابوالخیر)

دعا کنید امتحانامو خوب بدم.موفق باشین.

دروازه خانه را بسته بودم
وچفت در را
ای عزیز از کدامین در آمدی
تا به رویای من اندر شوی؟

دیشب بیخوابی زده بود به سرم(این بار سومه که توی این هفته شب خوابم نمیبره) رفتم دم پنجره گفتم ستاره ها رو میشمرم تا خوابم بگیره.به زور ۵ تا ستاره پیدا کردم.از خیر ستاره ها گذشتم.چشمامو بستم و شروع کردم به شمردن گوسفندهایی که از روی نرده ها میپرن!راستی....چند وقته شبا بدون ستاره ها میخوابین؟

میدانستم که سرانجام
روزی از این راه می بایدم گذشت
با این همه دیروز از کجا خبرم بود
که روز موعود امروز است؟

فکر میکنم دختره همسن من بود.شاید کمی بیشتر و شاید هم کمی کمتر.بوی اسفند توی ماشین پیچید.سرم رو آوردم بالا و به چشماش نگاه کردم.پر بود از آرزوهای کوچک و بزرگ.توی سرویس بودیم.یکی از دوستام گفت:آخی...الان تو سنی یه که اوج آرزوهاشه.سرم رو انداختم پایین و بوی اسفند رو قورت دادم.شب در حالی که به ماه نگاه میکردم به دختری فکر کردم که همدم لحظات تنهاییش تا همیشه ی خدا بوی اسفند بوده و هست.راستی...شما مفهوم عدالت رو میدونید؟؟