از حیرانی ها -9

بگو چه کار کنم؟


با فلفلی که طعم فراق می‌دهد


با دردی که فصل نمی‌شناسد


با خونی که بند نمی‌آید


بگو چه کار کنم؟


وقتی شادی به دم بادبادکی بند است


و غم چون سنگی


مرا در سراشیب یک دره دنبال می‌کند


دلم شاخه ی شاتوتی


که باد


خونش را به در و دیوار پاشیده است


 

+غلامرضا بروسان

از حیرانی ها -8

«به خانه که برمی گشتم... مثل بچه‌های یتیم، همه‌اش به فکر گل‌های آفتاب گردانم بودم. چقدر رشد کرده‌اند؟ برایم بنویس. وقتی گل دادند زود برایم بنویس... از اینجا که خوابیده‌ام دریا پیداست. روی دریا قایق‌ها هستند و انتهای دریا معلوم نیست که کجاست. اگر می‌توانستم جزئی از این بی‌انتهایی باشم آن وقت می‌توانستم هر کجا که می‌خواهم باشم... دلم می‌خواهد اینطوری تمام بشوم یا اینطوری ادامه بدهم. از توی خاک همیشه یک نیروئی بیرون می‌آید که مرا جذب می‌کند. بالا رفتن یا پیش رفتن برایم مهم نیست. فقط می‌خواهم فرو بروم، همراه با تمام چیزهایی که دوست می‌دارم، فرو بروم، و همراه با تمام چیزهایی که دوست می‌دارم در یک کل غیرقابل تبدیل حل بشوم.»

 

+ از میان نامه‌های فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان

نقل شده از کتاب جاودانه زیستن، در اوج ماندن، بهروز جلالی، انتشارات مروارید

از حیرانی ها - 7

یکی از آشناهای ما عاشق شد و به خاطر همین خسته شد و چهار سال در رختخواب ماند. من فکر می‌کنم که عشق آدم را خسته می‌کند.

جان- ۶ ساله

 

+ توی کتاب «شعر و کودکی» قیصر امین‌پور خواندمش، از یک کتاب انگلیسی به نام «خدا عشق را برکت دهد» نقل کرده بود.

+ از حیرانی ها

از حیرانی ها - ۶

کجای این جنگل شب، پنهون می‌شی خورشیدکم

پشت کدوم سد سکوت، پر می‌کشی چکاوکم 

  

چرا به من شک می‌کنی، من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو وُ سرشارم از هوای تو 

 

دست کدوم غزل بدم، نبض دل عاشقمو

پشت کدوم بهانه باز، پنهون کنم هق هقو 

 

گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین

حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین 

 

سفر نکن خورشیدکم، ترک نکن منو نرو

نبودنت مرگ منه، راهی این سفر نشو  

 

نذار که عشق من و تو اینجا به آخر برسه

بری تو وُ مرگ من از رفتن تو سر برسه 

 

گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین 

حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین 

 

نوازشم کن و ببین، عشق می‌ریزه از صدام

صدام کن و ببین که باز غنچه می‌دن ترانه هام 

 

اگرچه من به چشم تو کمم، قدیمی‌ام، گمم

آتشفشان عشقم و دریای پر تلاطمم 

 

گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین

حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین 

 

+ از اینجا گوش کنید.

+ گلرنگ جانم، خیلی خیلی ممنون.

+ از حیرانی ها

از حیرانی ها -۵

 

به چمنزار بیا

به چمنزار بزرگ

و صدایم کن، از پشت نفس­های گل ابریشم

همچنان آهو که جفتش را 

 

+ فتح باغ با صدای فروغ فرخزاد 

+ از حیرانی ها- ۱ 

+ از حبرانی ها- ۲  

+ از حیرانی ها -۳ 

+ از حیرانی ها- ۴