بهار در زمستان

گاهی آرزو می کنم کاش فصل تولدم پاییز نبود.

کاش متولد زمستان بودم.مخصوصا بهمن یا اسفند.

امیدوارم زمستان پیش رو برایتان پر از خوشی و شادی و سبزی باشد!


پی نوشت:راستی،به هر حال چهار نماینده اصلاح طلب بهتر از هیچ است که!!

 

 

دموکراسی بر سر سفره مردم

قرار نیست کسی با حرفهای من راضی شود به رای دادن.آن هم رای دادن به اصلاح طلبان!

فقط فکر می کنم در این شرایط،تحریم نه تنها کاری از پیش نمی برد بلکه اوضاع را بدتر می کند.

فکر کنید انتخابات یک معامله است.اگر در این معامله شرکت نکنیم چه چیزی به دست می آوریم؟سود یا زیان؟

معمولا استدلال تحریمی ها این است که رای دادن در انتخابات یعنی قبول کردن این نظام.

اما مگر شرکت نکردن باعث از بین رفتن این نظام می شود؟

حتی اگر کمتر از هزار نفر هم در انتخابات شرکت کنند برای صدا و سیما و روزنامه ی کیهان با بیست میلیون نفر فرقی ندارد.آخرش قرار است حضور پرشور مردم در انتخابات را به رخ جهانیان بکشیم.

بنابراین شرکت نکردن یعنی محروم کردن خودمان از انتخابی که پیش رویمان داشتیم.نه انتخاب بین بد و بدتر.

به نظرم خوب یا بد بودن کاندید ها نسبی است.وقتی ائتلاف اصلاح طلبان را پیش رویمان داریم آیا،نمی توانیم نام آن را در مقابل پروین احمدی نژاد خوب بگذاریم؟!!

می خواهیم سه سال دیگر امثال احمدی نژاد را تحمل کنیم؟می خواهیم شرق ها تعطیل شوند و دانشجویان سه ستاره؟

اگر احتمال دهیم با رای ما چند نفر اصلاح طلب وارد نظام می شوند رای ندادن زیان نیست؟وقتی امکان این را داریم تا کسانی را انتخاب کنیم که به ایده آلهای ما نزدیکترند چرا خود را از این امکان محروم کنیم؟

قبول!می گویید اصلاح طلبان در این هشت سال هیچ کاری نکردند!فقط حرف زدند و رفتند...

اما به هر حال گاهی همین هیچ کار نکردن بهتر است از کارهای احمدی نژادی که ایران را مضحکه خاص و عام می کند!

تازه،می توانیم امیدوار باشیم با سیلی محکم انتخابات ریاست جمهوری اخیر،اصلاح طلبان از خواب خوش بیدار شده باشند و کمی به خود آمده باشند.

قبول ندارید که وجود مسجد جامعی در شورای شهر می تواند از نظر فرهنگی مفید باشد؟یا حضور ابتکار....

قرار نیست کسی به حرفهای من راضی شود به رای دادن،فقط خواهشا جمعه به فکر برانداختن نظام نباشید.به روزهای پیش رو فکر کنید و آسمان خاکستری شهرمان.شاید کمی آبی شود!!


پی نوشت:راستی،یادتان باشد احمدی نژاد از طریق شورای شهر به ریاست جمهوری رسید...

 

جشن تولد!!

*انگار همین دیروز بود که به ۱۸ سالگی سلام کردم و کلی آرزوهای خوب روانه روزهایش.

حالا، امروز در آغاز ۱۹ سالگی،پر از آرمان و خیال و طعم لواشک های شیرین کودکی،آرزو می کنم روزهایم قد بکشند تا آسمان آبی!!

رنگ رنگ،صورتی

ققنوس جان:

اگر بدانی امروز چقدر شاد شدم وقتی وبلاگم را باز کردم و رنگ صورتی چشمم را زد!

بابت لطف و مهربانی ات بی نهایت متشکرم!