*همه جا پر از نشانه است.برگهایی که از درخت می ریزند،برفی که می بارد،آسمانی که آبی ست،مورچه ای که روی دیوار راه می رود و حتی ترک روی دیوار...می گوید:برای نوشتن باید دنبال نشانه ها باشی.من دنبال نشانه ها می گردم و به نوشتن و زندگی ایمان می آورم!
*...و اتفاقهای کوچک و لحظه های زودگذر که زندگی را دوست داشتنی می کنند.مثل کاغذ رنگی های شب عید،مثل دیدن گل یخی که از میان برفها نگاهم می کند،مثل اولین برف زمستانی،مثل چایی داغ...من دلخوشم به اتفاقهای کوچک!