یاسمین
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ
خیلی خوب بود مریم. هم شعر هم نفاشی. هم ترکیبش. خیلی
فریبا دیندار
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ
چه همه دوست داشتم این شعر را و تصویرگری اش را دلم برای خیلی چیز ها تنگ شده مریم دلتنگی یعنی همین که هیچ اوازی پرنده ام نمی کند و هیچ لباس صورتی ای شاهزاده ام دلتنگ خیلی چیز ها دلتنگ ان دویدن ها دلتنگ ان دیدار های دوچرخه ای راست راستکی... پرنده باشی بی دلتنگی
چرا اینقدر همه دل تنگیم ؟ها؟
سلام
ویلاگ جالبی دوست عزیز
به سایت ما هم سر بزن مطالب خوبی توش هست
اگر دوست داشتی وبسایت ما رو لینک کن
موفق باشی
جز طنین یک ترانه ...
شاید که روح را به انزوای یک جزیره
شاید که من صدای زنجره را ...
آن آهنگ مدفون شده در خروارها گذشته است...
حتما مدت زیادی در این حالت مونده که گنجشکِ ترسو جرئت نزدیک شدن پیدا کرده.
ببخشید ! گنجشک چای یا قهوه هم میخوره ؟
هر سال این موقع از نمایشگاه می گفتی.امسال هیچی.
دل دخترک گرفته...
خیلی خوب بود مریم. هم شعر هم نفاشی. هم ترکیبش.
خیلی
چه همه دوست داشتم این شعر را و تصویرگری اش را
دلم برای خیلی چیز ها تنگ شده مریم
دلتنگی یعنی همین که هیچ اوازی پرنده ام نمی کند
و هیچ لباس صورتی ای شاهزاده ام
دلتنگ خیلی چیز ها
دلتنگ ان دویدن ها
دلتنگ ان دیدار های دوچرخه ای راست راستکی...
پرنده باشی
بی دلتنگی
سلام با اجازه لینکت کردم اگه دوست نداشتی بگو برش دارم....
خاطره...
قشنگ بود این شعر
اونقدر که دلم خواست سرمو بذارم رو شونه ی صندلی و به جیک جیک گنجشکا گوش بدم
شعر زیبایی بود
لینکت کردم - بهم سر بزن
عزیزم امیر رضا ناصری میباشد نه نصیری.