پسرک مزخرف
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ
خوشحالم که برگشتی. حتی با وجود تنهائی ای که با خودت آوردی. اما ما خدائی داریم که هر وقت بخواهیم می توانیم با او درد و دل کنیم و از تنهائی و تنها بودنمان بگویم. و چه گوش شنوائی بهتر از او. و اصلا چه کسی بهتر از او. دیگه آدم احساس تنهائی نمیکنه. فقط ممکنه کمی دلتنگ بمونه. ولی هنوز لبخند میزنه و امید داره.
خوشحالم که برگشتی.
حتی با وجود تنهائی ای که با خودت آوردی.
اما ما خدائی داریم که هر وقت بخواهیم می توانیم با او درد و دل کنیم و از تنهائی و تنها بودنمان بگویم.
و چه گوش شنوائی بهتر از او.
و اصلا چه کسی بهتر از او.
دیگه آدم احساس تنهائی نمیکنه.
فقط ممکنه کمی دلتنگ بمونه.
ولی هنوز لبخند میزنه و امید داره.
"از حیرانی ها-5"
بعد از خواندن ِ پستت!
ولی از اندازه اتاق خیلی بزرگتره...
همیشه همین ....
ای برادر (خواهر) کجایی؟؟؟؟؟
" من " هستم
و سفالینه ی تاریکی
و تراویدن راز ازلی.
سر بر سنگ
و هوایی که خنک
و چناری که به فکر
و روانی که پر از ریزش " دوست "...
لینکتون کردم
مع الافتخار البت!
گوشیتونم ایشالا دفعه ی بعدی درست میکنم!:دی
(خصوصی)
نوشته هات خواندنی ست
زیبا وپریشان وخیال انگیزی/گلچین غزل های معاصر هستی
tnx
من یه دختر تنهام
منتظر یه دوست خوب
بیا پیشم خوشحال میشم
دوست داشتی لینکم کن