میدانستم که سرانجام
روزی از این راه می بایدم گذشت
با این همه دیروز از کجا خبرم بود
که روز موعود امروز است؟
فکر میکنم دختره همسن من بود.شاید کمی بیشتر و شاید هم کمی کمتر.بوی اسفند توی ماشین پیچید.سرم رو آوردم بالا و به چشماش نگاه کردم.پر بود از آرزوهای کوچک و بزرگ.توی سرویس بودیم.یکی از دوستام گفت:آخی...الان تو سنی یه که اوج آرزوهاشه.سرم رو انداختم پایین و بوی اسفند رو قورت دادم.شب در حالی که به ماه نگاه میکردم به دختری فکر کردم که همدم لحظات تنهاییش تا همیشه ی خدا بوی اسفند بوده و هست.راستی...شما مفهوم عدالت رو میدونید؟؟
من لحظه ها رو خیلی دوست دارم
لحظه ها رو با تو بودن
در نگاه تو شکفتن
مث رویای تو خواب
هییی .بیخیال.
لحظه در لحظه عذابه
لحظه های من بی تو
تجربه کردن مرگه
زندگی کردن بیتو
سلام
سلام . خوبی ؟؟ وبلاگ با حالی داری. محشر نوشتی. من رو یه لحظه بردی تو هوای خدا بیامرز دهخدا ؛ ممنونم ازت.
راستی به من هم سر بزن. راستی اگر لوگوی من رو هم بذاری ممنون میشم !! مرسی.
عدالت ؟ مگه اصلا هنوز یه همچین چیزی پیدا میشه ؟
یه روز ، در جمعه ای از شهریور ، دیدمش که رودخونه لالون
داشت اونو با خودش به اعماق زمین می برد ...
عدالت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مر یم جون اون فقط علی بو د که شمع بیت المال رو از شمع خودش جدا می کرد.
این روزا ادما اون قدر ریا می کنند که...........
اون قدر شمع بیت المالو روشن نگه داشتن که.........
گاهی وقتا فکر می کنم منو تو چی؟؟؟؟؟؟؟؟
ادم بد جور دلش .........
برا همینه که می خوام همه چی رو عوض کنم
منو تو می تونیم اگه عوض نشیم
فکر کنم پدرای ما هم تو همین فکر بودن ولی...........
موفق باشی