.

هزار پرنده در صدایم به خواب رفته اند 

نامت را که می برم 

بیدار می شوند 

 

مریم.۱۳۸۷/۱۲/۴

روی سه شنبه برف بارید،یکریز و نرم

عیده دارد تمام می شود انگار،این همه سرخوشی،این همه بی خیالی،این همه لبخند که می نشیند ته چشمهای آدم…نه که غصه دار باشم ها،نه…اما کو تا سال دیگر.پریشب که خوابم نمی برد داشتم فکر می کردم تخم مرغ های سال دیگر را با آبرنگ یک جور سبز و آبی می کنم،یک جور سبز و آبی که بپیچند به هم،خنده ام گرفت بعد.از اینکه هنوز فایلی را که باید دوشنبه تحویل بدهم کامل نکرده ام و بعد نشسته ام برای هفت سین 89 که چه قدر دور است برنامه ریزی می کنم.

امروز صبح برف می آمد،یکریز و نرم. آن شعر نازنین نظام شهیدی را درست یادم نبود.فقط الکی برای خودم می خواندم:« روی سه شنبه برف می بارد.»

رفتیم دویدیم،خیس که شدیم شلپ شلپ کنان رفتم به دخترخاله ها کمک کنم پیک شادی شان را تمام کنند.

و این یعنی عید دارد تمام می شود،وقتی آدم ها نگران پیک شادی شان می شوند یعنی عید دارد تمام می شود.

تولد عید شما مبارک!

خانواده ی عموی مربوطه رفتن مسافرت،تنهاس تمام عید رو.ما می ریم عید دیدنی.مامان و بابا می رن طبقه پایین،من و میلاد می مونیم پیش عمو ی مربوطه.دلیلش هم روشنه،ساعت هشت شبه و ما می خوایم کلاه قرمزی ببینیم.(در تمام عید دیدنی هایی که با این ساعت تصادم داشته ما خیلی جدی گفتیم:تلویزیون رو می شه روشن کنین بی زحمت؟الان کلاه قرمزی شروع می شه!)

میلاد داره آهنگ بلوتوث می کنه برای عموی محترم.بعدش هم اعلام می کنه:من عاشق سکوت های علیزاده م بین آهنگ هاش.

حالا کلاه قرمزی داره می خونه:تولد عید شما مبارک که عمو از نظر میلاد مشعوف می شه.

پیشنهاد می ده:می خواین کنسرت همنوا با بم شجریان رو بگذارم ببینین؟علیزاده تار می زنه.

من و میلاد رومون نمی شه بگیم نه!داریم کلاه قرمزی می بینیم.

تلفن زنگ می زنه،شجریان داره می خونه،عمو می ره توی اتاق.

من:میلاد بدو بزن کانال دو،صدای اینم کم کن،تلویزیون رو بلند کن.

میلاد با پنج تا کنترل توی دستش عملیات نجات انجام می ده،صدای عمو از توی اتاق می یاد،عملیات نجات طول می کشه،موفق می شیم.دی وی دی پلیر کلا خاموش شد،کل دستگاه می ره روی هوا.

کلاه قرمزی ظاهر می شه.قراره به عمو بگیم:اومدیم صداشو زیاد کنیم نمی دونیم چی شد رفت روی تلویزیون،حالا بی خیال.

عمو بر می گرده،میلاد جمله ی از پیش طراحی شده رو می گه،بدون حالا بی خیال.

عموی محترم نگاه می کنه:اِاِاِ..خب شما که کلا خاموشش کردین،الان درستش می کنم.

ما با دهان باز نگاه می کنیم،کلاه قرمزی می رود،شجریان برمی گردد.دارد می خواند همچنان!