استانبول

امروز با دوستی از استانبول می گفتیم. دیدم چه قدر دلم تنگ شد برای آن یک هفته که اصلا انگار روی زمین نبودم. سطرهای زیر افتاده بود کناری به تاریخ 19 تیر. دلم خواست بگذارمش اینجا، همراه این عکسی که روز آخر از خیابان استقلال گرفتم، که یکهو باران زد و چترها باز شدند... 

 

                           

 

                   

 

 

 

از رنگ ها عبور کرده ام

از غروب خورشید روی دریای مرمره عبور کرده ام

از ازدحام هفتاد و دو ملت خیابان ها عبور کرده ام

از خوشبختی های ساده عبور کرده ام

رسیده ام به بی رنگی

به مثبت هزارهای پر از درد

به غم های دم غروب

به خاکستری ها و دودی ها

از استانبول عبور کرده ام

رسیده ام به تهران

می­ گویند سه ساعت

اما انگار هزار سال راه است تا استانبول،تا رنگین کمان... 

نظرات 3 + ارسال نظر
kelidetalayi سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ب.ظ http://www.kelidetalayi.com

کلید طلایی وجود شما کشف شد
با این کلید حتی می توانید مثل مرتاضان کارهای خارق العاده بکنید
برای دریافت جزئیات بیشتر به سایت کلید طلایی مراجعه کنید
www.kelidetalayi.com

گیس طلا جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:01 ب.ظ

:)

کارگروه شعر شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:50 ب.ظ

سلام!
جلسه کارگروه شعر دوشنبه 5 مهر ماه از ساعت 4تا 6برگزار خواهد شد.
منتظر حضور گرمتان هستیم.[گل]


آدرس:خیابان سمیه بعد از تقاطع خیابان مفتح بن بست پروانه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد