از روزگار رفته حکایت

آن موقع ها کامپیوتر توی اتاق مامان و بابا بود.نشسته بودم پای کامپیوتر که یکهو داد زدم:وصل شد!وصل شد! 

مامان با هیجان گفت:راستی؟

راست می گفتم.بالاخره اینترنت دار شده بودیم.اولین سایتی که رفتم؟اسمش بود:بیا تو موزیک.

یک جا شنیده بودم این سایت کنسرت گروه آریان را مستقیم نشان می دهد.خبری نبود،شاید دروغ بود.شاید هم اینترنت مورچه ای ما کشش نداشت.

سایت دوم بدهی بود.جک و فال خواندم و رفتم خوابیدم.

از فردایش شروع شد.سالن های چت یاهو،آدم هایی از مراکش و هند و پاکستان،asl plz.دعوا با برادرم که چرا ID خودت را وارد کردی که من نتوانم با مال خودم بروم.

ID هامان را خودمان نساخته بودیم،بلد نبودیم.مال من را دوستم ساخته بود،مال برادم را شوهر عمه مان. 

(اعتراف می کنم که نمی دانستم برای این هر وقت کانکت می شویم چراغ میلاد روشن می شود که شوهرعمه مان ID او را  save کرده و sign in as automaticly را زده.نمی دانستیم کافی است تیک اینها را برداریم.)

یک هفته تمام مجبور بودم با  چیزی شبیه milad_cat777666 چت کنم تا یاد گرفتم آن تیک را بردارم و بعد مال خودم را که چیزی بود شبیه m_superstar20022000 وارد کنم.

گاهی دو تاصندلی می گذاشتیم کنار هم،رو به روی کامپیوتر.وقتی که سر نوبتمان به توافق نرسیده بودیم و باهم دعوا می کردیم که حالا asl کداممان را بدهیم.

بعد من یک دوست پیدا کردم،کارولین.ایرانی بود،می گفت انگلیس زندگی می کند.

کارولین به من قول داد یک روز که می رود استادیوم بازی لیورپول،بعد از بازی ای میل من را بدهد به مایکل اوون.

قول داد.

من هر صبح به امید پیغام کارولین از خواب بیدار می شدم که بالاخره سلام مرا به مایکل اوون رسانده یا نه.

هیچ وقت نرساند،کم کم ارتباطمان قطع شد.من چیزهای جدید کشف کردم،مثلا وبلاگ را.

اولین وبلاگی که خواندید یادتان هست؟من یادم است.اسمش بود:سیب زمینی.آدرسش بود:iust.blogspot.com

نظرات 20 + ارسال نظر
دختری با دامن حریر چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.patty.blogsky.com

سلام.واقعا خوشحالم از اینکه با وبت آشنا شدم:)
این متنت خیلی زیبا بود.وقتی ما کامپیوتر گرفتیم من ۸سالم بود و فقط بلد بود ماشین بازی کنم!!! البته قبلش با کامپیوتر دایی و خالم آشنا بودم...
مطلبت منو یاد خودم انداخت...
خیلی خوشم اومد از اینکه حرفاتو رک گفتی!
به منم سر بزن

باقری چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ http://haqiqat.mihanblog.com

دوست عزیز وبزرگوارسلام

از پوریم چه می دانید ؟ آیا استر را می شناسید ؟ مردخای را چطور ؟ از پایکوبی سالانه یهودیان در جشن ایرانی کشی پوریم چه اندازه اطلاع دارید ؟
آیا می دانید بعد از پوریم تا دوازده قرن مردم اصیل ایرانی در سکوتی مرگ بار فرو رفته بودند ؟ و آیا می دانید تورات قتل نزدیک به هشتاد هزار ایرانی را پزیرفته است ؟ و آیا می دانید محققان این رقم را هم جعلی و رقم صحیح قربانیان مظلوم ایرانی را تا پانصد هزار نفر تخمین زده اند ?
می دانید چرامردم ایران روز13فروردین هرسال را به دامن طبیعت میروندوآن راروز نحس میدانند؟


امیدوارم لحظات خوبی رادراین ایام داشته باشین.یاحق

shoofer چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ب.ظ http://shoofer.blogfa.com

سلام،
به ما سر بزنید.

محدثه چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:02 ب.ظ http://bisarotah.blogfa.com

آخی یادم هست. اولین باری که برادرم با مودم خود ساخته اش به اینترنت وصل شده بود از ذوق از روی صندلی افتاد!! اولین آی دی ام هم iranokia01 بود که انقدر لج کرده بودم مهیار داده بودش به من. اولین وبلاگی هم که رفتم مال همین مهیار برادرم بود. kernel32.persianblog آن موقع نمی فهمیدم وبلاگ اصلا چی کار هست ولی به هر حال برای من چیزی بود که می شد با آن پز داد که : برادرم وبلاگ دارد!!

پسرک مزخرف چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:30 ب.ظ

روزهای اول چت، و روم های اختصاصیش یادش بخیر. من هم روزهای اول ساعتهای زیادی رو توی رومها پرسه میزدم.و چون دستم خیلی کند بود یاد گرفته بودم بگم ببخشید من یخورده سرم شلوغه ! ..اولین سایتی که رفتم رو خوب یادم هست اسمش بود یاهو !! ولی دومیش رو یادم نمیاد !

مایکل اوون:
زمانی که توی لیور چهره شد شماره۱۸ می پوشید،لاغر اندام ریز جسه و خیلی سریع بود. به همراه رابی فاولر و استیو مک مانمان از بعد از خداحافظی جان بارنز مثلث هجومی تیم لیور رو شکل داده بودن.(بعضا پاتریک برگر هم اون وقتها خوب بازی میکرد).
برای جام جهانی فرانسه اگه اشتباه نکنم با 18سال سن به تیم ملی انگلستان دعوت شد " تا " در اون بازی خاطره انگیزِ مقابل آرژانتین که قرار بود توسط خیابانی از فرانسه گزارش بشه و چون میسر نشد فردوسی پور گزارشش رو با کمی تاخیر شروع کرد اولین فوتبالیستی باشه که در اوج شعفِ جناب عادل سوژه ای(که هنوز سوژه ای نشده بود) افتخار خطابه "چه میکنه "(این مایکل اوون) رو نصیب خودش کنه.

پ.ن:عادل فردوسی پور از طرفداران سرسخت تیم ملی انگلستان و باشگاه لیورپول هست.من در انتخاب دوم باهش هم پیمانم چون از منچستر و اون اسکاتلندی عوضی متنفرم.
عوضی نیست موفقه و همین حرص منو در میاره چون موفقیت اون یعنی موفقیت منچستر. (!)

مرج چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ http://www.evening-chair.blogspot.com

:)))))))))))) وای خیلی خندیدیم مریم.. کلی حال داد.. میس یو :*

پسرک مزخرف چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ


جثه.. ..o-#

شقایق چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ب.ظ http://shabdar-4par.persianblog.ir

بله؟

قنبیت چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ http://www.ghonabit.blogfa.com

واقعا یادش بخیر روزهای اول نت

شاید منم یه پستی از این دست اعترافات نوشتم

هامون پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ق.ظ http://tasteofdeath.blogfa.com

...حس می کنم جای خوبی این ذوق و مطلب رو خرج کردی! بزرگ شدیم رفت...

gluegirl پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ق.ظ

az bachehaye ghadimiye weblogi vali chera khanandehat kaman?heyfe,talasheto bokon bebin eshkale karet kojast

علی پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:21 ب.ظ http://khatkhatti.persianblog.ir

همیشه چه دیر میرسیم به آنچه میخواستیم در پیچ کوچه های مضطرب.من دست های او را آن روز میخواستم اما امروز حتی نمی دانم با چشمهایش چه کنم.

SunWalker پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ب.ظ

یادمه اولا که چت میکردم به همه سن و اسمم رو دروغ میگفتم ! انقدر که پدرم از آدمای اینترنتی ترسونده بودتم :)
دوستام همه پاکستانی و هندی بودند و گاهی افغانی! دختر دایی م بهم چت یاد داد. زن دایی م مسخره مون میکرد که این افغانی ها که دارن سر کوچه عملگی میکنن میان باهاتون چت میکنن!
اولین کسی که وبلاگمو خوند یه پسری بود به اسم شهاب. از این وبلاگای دست نوشته های یک فلان .. بعدتر یکی از اولین ها علی بود. نقره ای رو که یادت میاد .. خیلی زیاد موند دوستی مون. اون دورانی که شرق بهشت بودم. و یکی بود به اسم کاکتوس با عطر یاس.. هی ..
..
یه چیز دیگه باز مریم!! تو هم مایکل اوون ..؟
ای وای چرا ما همش آرزوهای کودکانه مون به هم برخورد میکنند ؟ خیلی جالبه !
من عکسشو تا سیزده سالگی زیر بالشم میذاشتم و می خوابیدم
:)
به خاطر این نوشتت تو این روزی که دلتنگ بودم خیلی خیلی ممنونم :*

حسام جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ http://doulte60.blogfa.com

سلام.چطوری خانم اون خانی.سال نو مبارک

یاسمین جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ب.ظ

D:
عالی بود :)) فقط دو روزه به فکر بردتم که اولین وبلاگی که خواندم چی بود. اصلا چی شد راه پیدا کردم به یک وبلاگ؟ چه وقت بود؟
شدید رفته رو نروم. به نتیجه ای نرسیدم که بنویسم.

لیلا جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.eqlima.blogfa.com

این روزها دنیای بیرون غریبه تر از اینجاست نه؟... هی دیگر از روزگار رفته حکایت کن مریم بانو

مغزه متورمه دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ب.ظ http://270daraje.blogfa.com

عجب..چه خوب یادته وبلاگه..
ولی من اولین باری که کامپیوتر خریدیمو یادمه..
آقای همسایمون مهندس کامپیوتربود اون خریده بود واسمون.بعدم دخترشو که 2 سال از من کوچیکتر بود فرستاد یادمون بده..دوتا بازیم گذاشته بود روش.
سوپا و یکی دیگه پاپا..(ازین خط افقیه که یه توپو میزنه بالا خونه های بالا رو خراب کنه بعد باید زیرش وایسی..مثه دروازبان که توپ نخوره زمین..با گرافیکه فاجعه..)

مریم رحمانی سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:08 ب.ظ

وای وای مریم نوشته ات عالیه. بدان و آگاه باش که تو بدون شک یک نابغه ای...

احمدرضا جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ب.ظ http://dosetdaram.blogsky.com

سلام.اومدم به وبلاگت سر زدم.شما هم بیا به وبلاگ من سر بزن.خوشحال می شم.اینم آدرس وبلاگم جهت درج در پیوند وبلاگت.ممنون. http://dosetdaram.blogsky.com

پسرک مزخرف جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:28 ب.ظ

چقدر کامنت بیشترتر میگذاشتن و چقدر من حرف بیخودی و بی ربط زدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد