میخواستم بگویم پهلویم بمان،نرو...نگفتم،بلد نبودم.هیچوقت ننشستهبودم جلوی کسی و اشکهایم را قورت بدهم و صدایم را نازک کنم که پهلویم بمان.دیدم نمیتوانم،گلویم میسوخت و دلم میخواست فقط یک بار،به جای اینکه هی توی بوفهی دانشکده،توی ایستگاه بی آر تی،روی چمنهای جلوی بانک،روی سکوی جلوی مرکزی،پای تلفن..مسخره بازی درآورده باشم و توی همهی جمله هایم کلمه ریختهباشم که کسی را بخندانم،کاش فقط یک بار نرو گفتن را تمرین کردهبودم،یک بار فقط...
سلام وبلاگ زیبائی دارید لطفا از سایت من هم دیدن کنید . با تشکر www.goldduty.com
لحظه های ما پر است از این ای کاش ها.
سلام
نرو...
این غرور لعنتی مان بدجوری شکستمان داد. گفتیم مغرور باشیم که هی هی نشکنیم و بند بخوریم اما نامرد، چنان زد ژس کله مان ک خودمان فقط بفهمیم که له می شویم. نشکستیم، له که شدیم.
کاش می شد یاد می گرفتیم که بگوییم نرو! بمان. نمی شود که لعنتی!
..تمام پیامدها را بسنج و بعد.. .عامل مانع بر گفتنت را بر طرف کن اگر که دوستداری.. ..از تو بیش از این دورتر نشود.. . .
حرفایی که نمیگیم کم نیستن
نگفتن بهتر است مریم٬ بهتر است از گفتن که...
یاد شعری از خودم افتادم :) که اتفاقا تصمیم داشتم این یکی دو روزه پستش کنم.
نتوانستنت خواندن داشت.
مریم محیط جدید مبارک...... همه چی خوبه؟ بهت خوش گذشت....؟
سلام!!!!
نمی دونم آدرس وبلاگ من رو از کجا پیدا کردی !!! ولی خوشحالم از آشناییت و ممنونم از نظر زیبات!!!!
حیف که از این شکلک ها نداری !!! و گرنه برات کلی قلب و گل می ذاشتم!!!!
حوض وسط دانشگا رو هم می گفتی. اون جا نتوانستن درد بیشتری داره...
وای....ای وای این غرور لعنتی اگر می گذاشت....(رعنا دلاکه)
وااااااااااای مریم...
چی بگم...
حرفهایی هم هست برای نگفتن...
حرمتهایی هم هست برای نشکستن...
به اینها فکر کردی و بعد محکوم کردی مریم را؟ بعضی نتوانستنها عینِ توانستن است...البته بعضی نتوانستها :)
سلام!
آپم!!!
همشهری توقیف شد !!!!!
پس بالا خره جودی آبوت دانشکده هم بله .