فصل شکفتن

هر وقت دلم گرفت به تو فکر می کنم،که با هم نشسته ایم روی یک نیمکت،باد می آید و ما داریم این آهنگ را گوش می دهیم و پاهایمان را تکان می دهیم.برگهای نارنجی می چرخند توی دستهای باد و ما شبیه آدمهای خوشبخت توی فیلم ها می شویم.که اگر تصویر ما را می گذاشتند جلوی خودمان نگاهش می کردیم و می گفتیم:هی کاش ما جای این دو تا بودیم.

کمند آدمهایی که وقتی کنارشان هستی شبیه آدمهای خوشبخت توی فیلم ها بشوی.من تو را دارم و از این بابت خیلی خیلی خوشحالم.چه خوب که دوباره می نویسی،گیرم بهانه ی دوباره نوشتنت اشک بیاورد به چشمهای آدم.

نظرات 15 + ارسال نظر
منزجر شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:45 ب.ظ http://balkhjournalism.blogsky.com

سلام مطالبت زیباست . یه سری به ما غریبان هم بزن ودیار غربت مارا هم سفر کن اگر سفره مان خوشت نیامد دیگر سری مزن اگر خواستی مارا به اسم " بلخ ژورنالیزم " لینک کن بعد خبر بده تا ترا هم به هر اسمی که خواستی بگو تا لینکت کنم

لیلا شنبه 2 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.eqlima.blogfa.com

بله کمند همچین آمهایی... با احساس خوشبختی

نوید یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ق.ظ http://soufie.blogfa.com

سلام.
چه قدر خوب که یه همچین اکیپ دوستی دارین و حداقل سعی میکنین به فکر هم باشین.

آهنگه حس خوبی داشت

شادی یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:48 ق.ظ

ممنون دوست .
کاش اینها را زودتر نوشته بودی . یعنی همان شب . همان روز ...

هانیه یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ق.ظ http://aztobato.persianblog.ir

بهانه‌های نوشتنی که اشک به چشم آدم می‌آورند خیلی‌اند... خیلی...

مهدیار دلکش یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:07 ب.ظ http://joojekhoroos.blogfa.com

خوشبخترین ها بودیم
او پرواز کرد
من تنها شدم

قنبیت یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.ghonabit.blogfa.com

من مدتهاااااااااااااااااااااااااااااااااا بود دنبال یه همچین ملودی بودم تو موزیکای زیادی هست این ملودی
من عاشق شروعشم!



منو کشتی!!!!


دلم میخاد مث ممدرضا فرووتن تو باغ های کندلوس برقصم با این ملودی

خوشحااااااااااااااااااااااااال شدم بد فرم
مرسی

مریم دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:53 ب.ظ http://maryamdays.blogspot.com/

مریم این آهنگ خیلی قشنگ بود، درست حس نوشته ات رو داشت.

Sababoy سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ق.ظ http://sababoy.tk

دستانم را بگشا و طلوع آفتاب دوستی و عشق را ببین. و ببین نگاه مرا که از طراوت نگاه تو لبریز است.

Open my hands and watch the sunrise of friendship and love and see my face which is full of freshness of your face …

هامون سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ http://tasteofdeath.blogfa.com

حالیا عکس دل ماست در آیینه ی جام...

بهزاد چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 ب.ظ http://weblove.blogsky.com

سلام
خوب و با احساس می نویسی
منم به تازگی شروع به نوشتن کردم
خوشحال می شم اگه وبلاگ منو تو وبلاگ قشنگت لینک کنی
موفق باشی همیشه

فائزه چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:18 ب.ظ http://lined.blogfa.com/

آهنگ بی نظیر بود مریم. ممنون.

فریبا دیندار چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

minerva پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:39 ق.ظ http://stillalive.persianblog.ir

دوست ما همان دعای مستجاب شده ی ماست!
خوشحالم که دعایت مستجاب شده!

پسرک مزخرف پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:12 ب.ظ


زیر خرپرتای یک طرف اتاقم بود... .چهارشنبه 16 آبان 1386 ضمیمه روزنامه جام جم شماره 2139 بالاش زده بودن مثل شعر ناگهان... و پایین صفحه این شعر.. .
سه شنبه
چرا تلخ و بی حوصله؟
سه شنبه
چرا این همه فاصله؟
سه شنبه
چه سنگین چه سرسخت،فرسخ به فرسخ
سه شنبه
خدا کوه آفرید
..اینها بر روی عکسی هستن که تمام صفحه را گرفته.. زنی در حدود سی ساله پشت به عکس پوستر به دست.. .
..در صفحه آخر تعدادی عکس هست از جمله عکسی از دکتر کدکنی در بیمارستان دی در روز درگذشت استاد با بغضی ترکیده تکیه داده به نیسان رونیز(!) ..وتعدادی در اندورنش نظرها دادن در نبودش.. .
..روح..ش شاد.. .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد