سراپا اگر زرد و پژمرده ایم/ولی دل به پاییز نسپرده ایم

اسمی برایش نمی شناسم.استیصال نیست،دلمردگی نیست،هراس نیست...اما تمام اینها را دارد با خودش.فکر کنم همه ی ما دوست داریم فیلم این روزها را بگذاریم روی دور تند،که آخرش چه می شود بالاخره؟این همه خونی که ریخته می شود،این سنگرهای بغض و اشک که پشت هم فتح می کنیم،این خشم و کینه ای که به دل می گیریم از این همه دروغ و تحجر و کوته نظری...می شود که پشت تمام کابوس هایمان صبح باشد؟می شود که چشم هایمان رو به نور و بهار باز شود؟


پیوست:

۱.کامنت دانی اینجا برای گرفتن تمام نظرات مخالف و موافق باز است.فقط می خواستم به مخالفان عزیز یادآوری کنم کمی انصاف داشته باشید!صدا و سیما و تریبون های دولتی که مال شماست.روزنامه های اصلاح طلب هم که با خفقان و سانسور روزگار می گذرانند،تمام سایتها هم که فیلتر است،اس.ام.اس هم که نداریم،این فارس و رجانیوز هم تمام تلاششان را می کنند تا چیزهایی که به چشم خودمان دیده ایم برعکس کنند...جدی وبلاگهای ما این همه جای شما را تنگ می کند؟!!

۲.بخوانید. 

۳.تیتر از شعرهای قیصر امین پور

نظرات 21 + ارسال نظر
BoxeTop چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ

لینک باکس قدرتمند روزانه بیش از 14000 بازدید - رنک 2
همواره پذیرای لینک های داغ شما.

http://www.boxetop.com

ا.رستنی پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:41 ق.ظ http://www.rostani.blogspot.com

سلام.
اصلاح طلب یا اصول گراف مجاهدین یا مشارکتی هاف فرقی می کند؟

آروم آروم

عصرها روی صندلی راحتی! پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:43 ق.ظ http://www.every-evening.blogfa.com

پایان شب سیه سپید است! واقعا؟ من که از خدا می خوام؛ با بغض و اشک و داد و فریاد هم می خوام! ولی ته دلم خیلی امیدوار نیست.

یه غریبه پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ب.ظ http://rahaee.blogfa.com

من از آخر این فیلم هراس دارم نه دل تماشا نکردنشو دارم نه طاقت دیدنشو نمیدونم بابت این فیلم چه بهایی باید بپردازیم ...
اما این وبلاگها هم جای اونها رو تنگ میکنه چون زیاده خواه نیستن تمامیت خواه هستن یعنی همه چیز برای ما همه چیز از ان ما

رضا پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:16 ب.ظ

مطالبتون رو دوست دارم
ادامه بدین لطفا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:30 ب.ظ

مشکل شما اینه که می ترسید، می ترسید از این خواب بیدار شید و ببینید که دروغ و فریب بود همش. مشکل اینه که چشماتون رو بستید و می ترسید از باز کردنشون. حتی نگران هستید که یک نفر از این جماعت کم شه. کاش لاقل اون قدر باور داشتید به حق بودن خودتون که شجاع باشید و نترسید از منطق مخالف ها.
" کامنت دانی اینجا برای گرفتن تمام نظرات مخالف و موافق باز است " هم تعارف است. وگرنه چه جای این همه تناقض بین تنگ کردن جا و کری خوندن که کجاست غیرت اون مخالف ها و کجاین اون همه...
می بینی که هستند، این تویی که ترجیح می دی نبینی.

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش/ بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش


من می ترسم؟!یا اشخاصی که شهر را پر کرده اند از پلیس و باتوم و گاز اشک آور؟من می ترسم یا یک کسی که هفتاد استاد دانشگاه را به جرم جلسه با مهندس موسوی زندانی می کند؟من صدای مخالف را نمی شنوم یا کسی که تمام مخالفان را از روز اول دانه به دانه قلع و قمع می کند؟من می ترسم یا کسی که بدنش می لرزد و می هراسد که صدای مخالف از رسانه ملی(!) پخش شود؟
آقایان تاجزاده و رمضان زاده و جلایی پور و ...کجایند؟اوین هستند چون ترسیده اند؟!
اگر به نظر شما من خوابم،دوست دارم تا آخر عمرم در همین خواب باقی بمانم...!
تازه..بنده که با اسم و نشانی کامل می نویسم،شما اگر شجاعید چرا از گذاشتن اسم هم دریغ می کنید؟!
دیدید همین وبلاگ هم جایتان را تنگ کرده:دی!

قنبیت پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:32 ب.ظ http://www.ghonabit.blogfa.com

نگران شده بودم نبودید چندروزی


این ها رو به حال خود بزارید خودشونو بخواب زدن نمیشه بیدارشون کرد چقدر ما باید بخاطر اینها انرژی صرف کنیم!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.all-of-a-sudden.blogfa.com

مریم، یک سری اشتباهی گرفته اند. فکر می کنند اینجا، ما، با این وبلاگهای کوچک و نوشته هایمان، رئیس کل اغتشاشیم. ماها دم دستیم دیگر، چوبش روی گرده ما. فحشش هم.

سپیده الوندی پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:41 ب.ظ http://sepideh1386.persianblog.ir

مریم عزیزم
من خودم با همین دوتا چشمم دیدم که خیلی ها فقط به خاطر جو آمده بودند
خودم دیدم که آرمانشان فقط جمع شدن گشت ارشاد بود که آن هم دست ریاست جمهوری نیست
یکی دیگر آمده بود چون ناراحت بود از اینکه چرا کلمه ی «روی هم رفته» اجازه ی چاپ توی کتاب ها را ندارد
کجا دارد می رود این دانشجو؟!
جهت اهدافش به چه سمتی ست؟

کجا به خاطر جو اومده بودن سپیده جان؟تحصن مسجد دانشگاه؟!!!اونکه اصلا به خاطر ماجرای کوی بود...!
ببین مساله فراتر از اینهاست،گشت ارشاد یک نمونه از تفکریه که امروز توی خیابونهای شهرمون می بینیم،تفکری که یعنی با زور و چماق همه چیز حل می شه!که یعنی با ایجاد خفقان و هر چی من می گم همونه می شه کشور رو اداره کرد...خب من منکر این نمی شم که توی همین تظاهرات های خیابانی کسانی هم هستن که کلا از موقعیت سوء استفاده می کنن(به عقیده من درصدشون خیلی کمه)...اما به هر حال کسی که از گشت ارشاد متنفره یک فرصتی داره برای ابراز عقیده ش...فرصتی که توی این سالها همیشه سرکوب شده...(تازه جدا از اینکه گشت ارشاد به دستور مستقیم ریاست جمهوری بوده!)
نکته بعد...اسفناک نیست؟مشکل ممیزی کتاب توی وزارت ارشاد می دونی چه قدر مشکل بزرگیه برای نویسنده هامون؟سیاست فرهنگی این دولت و تفکر پشتش،تفکر کوتاه نظریه که به لغت روی هم رفته توی کتاب اشکال می گیره!کتابها ماه ها خاک می خورن توی وزارت ارشاد...فیلم اخراجی ها می شه افتخارش...نیمه غایب سناپور لغو مجوز می شه..کتابهای گلشیری از نمایشگاه جمع می شن...می دونی از همین نمایشگاه امسال چند تا کتاب رو همین طور الکی ریختن بردن اجازه فروش ندادن؟چرا پدرام رضایی زاده به خاطر نوشتن از آتش گرفتن پژو ۴۰۵ توی کتابی با دوهزار تا تیراژ باید احضار بشه دادگاه؟
داریوش مهرجویی توی فیلم تبلیغاتی میرحسین(نمی دونم دیدی یا نه،توی اینترنت پخش شد...) گفت دوستهای من به مرز خودکشی رسیدن این چهارسال(سنتوری مهرجویی توی همین دولت به قنا رفت!)...فشاری که روی هنرمندهامون هست جز به خاطر سیاستهای غلط فرهنگی این دولته؟

دولتخواه پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:37 ب.ظ

ایول خانم محمد خانی.

:دی

[ بدون نام ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:57 ق.ظ

times online caricature by Morton Morland
http://coolclipishere.blogspot.com/2009/06/times-online-caricature.html

مهدی استاداحمد جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ق.ظ http://mehdigital.com


امروز چه دلتنگم
از جنس تکاپوی مصنوعی فواره
بر حاشیه ی تکرار...

[ بدون نام ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:50 ب.ظ

We Are All Neda
http://weareallneda.com

[ بدون نام ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:11 ب.ظ

چه قدر پرروئن این حامیان آقای رئیس جمهور. حرص آدمو در میارن. همه رسانه ها شده مال اونا و فقط صدای دروغگوی اونا رو پخش می کنه. انقدر بخیلن که همین چند تا وبلاگو هم نمی تونن ببینن.

واحه جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ب.ظ http://oasis77.blogfa.com/

سلام

اینروزها غصه می خورم و فکر می کنم به بایدها و نبایدها...

به کاش ها و اگرها...

سنا جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:00 ب.ظ

هی گمت می کنم. هی آدرس وبلاگت را گم می‌کنم. مریم، مریم جان فعلا هیچی نمی‌شود. برفرض که بتوانند نسل‌ ما را خفه کنند. بکشند، زندانی کنند. برفرض که با چرندیاتشان مخ عده‌ای را پر کنند. برفرض که خبرنگارهای رجا نیوز و فارس نان تهمت و دروغ را بریزند توی حلق بچه‌هاشان. برفرض که نه! واقعا همین کارها را دارند می‌کنند. ولی با بچه‌ها و نسلی که با تنفر بزرگ شده چه می‌کنند؟ حتما می‌دانی که انقلاب جرقه‌اش از سال 42 و تبعید امام خورده شد و 15 سال بعد همان کودک سال 42، شاه را بیرون انداخت!

نیکو جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ب.ظ

بابا اصلا قضیه احمدی نژاد و موسوی نیست!که بعضیا میگن ما میترسیم از خواب بیدار شیم و چشم دیدن طرفدارای احمدیو نداریم!!الان بحث سر دیکتاتوری و آزادیه!سر مرگ و زندگیه!بعدم تعجب میکنم چطور توی این قرن حیوونایی پیدا میشن که از دیدن مغز له شده یک انسان (دیگه هموطن بودنشو فاکتور بگیریم!)روی سنگفرش خیابون؛ککشونم نمیگزه!بابا ایول!به کرگدن گفتین زککککی!!!

نیکو شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ق.ظ

سعدی خدا پدرتو بیامرزه!چشم تنگ طرفدارای این بشر رو خاک گور هم پر نمیکنه!همه فضاهای واقعی رو که با گارداشون پر کردن...یک وجب فضای مجازیم نمیتونن ببینن به ما!خدا از دهنت بشنوه مریم!واقعا ما میترسیم؟!!!چرا ما؟از قدیم گفتن الخاین خایف!دیگه برو تا تهش!!!

حسام شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ق.ظ http://www.chetboy.blogfa.com

از بچگی بهمون می گن دیو چو بیرون رود فرشته درآید. ولی حالا واقعا نمی دونم این همه دیو رو کی می خواد بیرون کنه؟ شکست دادن این همه دیو فقط رستم رو می خواد و رخشش که من نه رستمی می بینم و نه رخشی

نیروانا شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:44 ق.ظ http://nirvanah.blogfa.com

مریم جواب این طرفدارهای محمود رو نده. اینا اگه منطق حالیشون بودکه ۲۴ میلیون رای نمیدادن!

[ بدون نام ] دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:10 ب.ظ

نیروانا جون ۲۴ میلیون یا ۵ میلیون؟
آخه می دونی امسال چند میلیون نفر برای بار اول بعد ۳1 سال رای می دادن؟
اگه می خواستن به ا.ن رای بدن که ۴ سال پیش می دادن!
یعنی ا.ن انقدر چهره ی محبوبیه که جمعیت زیادی اومدن برای بار اول تو زندگیشون بهش رای بدن؟!!
اصلا آدم از ریخت کریهش حالش بهم می خوره. حالا می گن قیافه دست خداس. درسته. ولی آدم حداقل می تونه تمیز باشه و حموم بره! و ظاهر پاکیزه ای داشته باشه.
مساله اینه که کلامش هم تهوع اوره. یا دروغ می گه، یا خرافه می گه، یا جفنگ می گه، یا از شمشیر و دست بریدن حرف می زنه... اصلا دارم فکر می کنم از ایران برم. چه جوری می شه تا 4 سال دیگه این اعجوبه رو تحمل کرد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد