آنجوری که کلاه قرمزی خودش را می چسباند به آقای مجری و می گوید:کاش من دایناسورت بودم...
آنجوری که شب است و کلاه قرمزی تب کرده از گل انداختن آقای مجری.آن جوری که آقای مجری می گوید:آدما بزرگ که می شن همه چی یادشون می ره،اول از همه بچگی شون...
اینجور عاشقی کردن ها،اینجور بغض افتادن زیر گلو و لب ورچیدن،اینجور خواستن ها.
دوباره من امروز تا ته دلتنگی رفتم،تا ته بچگی.که چه قدر دلم کلاه قرمزی خواست،که این روزها آقای مجری کچل تر شده!
که من دوباره دلم هوای روزهای دور را کرد و بعد دیدم عجیب دلتنگم.دیدم اگر ادبیات کودک و نوجوان می خواهد دلم،اگر حاضرم برای فوق بروم شیراز،نه اینکه دلم برای بچه های سرزمینم سوخته باشد،دیدم خودمم.دیدم خودم را باید نجات بدهم و تنها پناهگاهم همین است،همین میراث باشکوه.دیدم من اگر نوجوانی نخواهم،کودکی نخواهم،نیستم دیگر.
بعد دیدم این کلاه قرمزیه که همه اش تجسم تمام معصومیت ها و آرزوها و خنده هاست،از تمامِ تمامِ کارتون ها و سالیوان ها و وال-ای ها مالِ من تر است.که انگار اگر دست دراز کنم می توانم بغلش کنم.می توانم زیر گوشش زمزمه کنم:کاش من دایناسورت بودم...
برقرار باشی!
قشنگ بود.اگه دلت خواست به منم سر بزن. خوشحالم میکنی.
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
خیلی جالب از کلاه قرمزی گفتی یه جورایی منم دلم هواشو کرد...
به منم سر بزن.
پستت منو به گریه انداخت مریم دوست داشتنی من...مریم همیشه کودک من...!!!
بخوان...فوق ،ادبیات کودک بخوان برای خاطر دل کلاه قرمزی ها!!!
پ.ن:کاش زودتر اردیبهشت شه بیام تهران بریم نمایشگاه غرفه ی کودک رو با هم بدویم...
دیشب داشتم فکر میکردم اگه یه روزی بگن حمید جبلی مرده چقدددددددددددددر نابود میشم...
چقدر نابود میشن بچه های نسل ما به قبل...!!!
یعنی واقعاًْ میری شیراز؟ جون کلاقرمزی؟
[گل] درود برشما [گل]
--------- جناب ... من میخواهم برم غزه شهید بشم ... ---------
[گل] بهاری باشید و سرافراز [گل] و خداوند نگهدار ایران باد .. [گل]
------------------ بدرود [گل] [بدرود]
بزررررگ شدیم رفت...
امیدوارم که در آینده قصههای خوبی ازت بخوانیم برای کودکان و نوجوانان سرزمینمان و برای کودک درون ما آدمهایی که بزرگ شدیم
دقت کردی نسل ما چقدر به کارتون هایی که تو بچگی اش دیده علاقه داره و هر جا اسم اون کارتون ها میاد چشماش برق می زنه، تو فیس بوک فوری می ره فن کارتونه می شه، تا ۲ ساعتم حاضره راجع بهش حرف بزنه؟
من که تو عید خیلی در مورد این چیزا فکر کردم. بهد به این نتیجه رسیدم با اینکه تو نوجوونی مون هیچ کس کاری واسمون نکرد(جز رسول صدر عاملی و چند تا دیگه) اما تو بچگی چقدر سینما رفتیم، کارتون دیدیم، نمایش عروسکی تماشا کردیم. بیچاره بچه های الان که هیچ کس نیومده براشون یه چیزی مطابق با فرهنگ خودشون عرضه کنه...امیدوارم به همین زودیا تو و دوستات بچه های این آب و خاک رو خوشحال کنین!
ای جانم.
سلام
میذاری من هم دست به دایناسورت بزنم؟
..واسه من که اینجوریه: ..دیدن و شنیدن مجدد یک کارتون و یا
فیلم و یا آهنگ (که در گذشته دور و یا نچندان دور) و یا حتی
آدامسی که مدت ها پیش در حس و حالی خاص جویده بودم
واسم یاد آور خاطرات اون زمان هاست ..خواه دوران شیرین
کودکی ..خواه در حس حلاوت تجربه ای تازه.. .
..موفق باشید!
http://skywaymonetary-e.blogfa.com/
یعنی دیگه نمیده کلاه قرمزی رو؟
.. .اسمم فراموش شد..!
شماهم نقطه ضعف ملت رو گیر آوردی و هی حس نوستالژی مان را بیدار میکنی
ولی ای کاش دوباره به کودکی برگرده البته به یه شرط اونم اینکه نره