آقای واو،آقای واو عزیز

خاطره هایم به هم ریخته.جایشان را گم کرده ام،اسم ها را هم.برای آدمی از فلان روز برفی و خاطره هایش تعریف می کنم.با تعجب که نگاهم می کند می بینم دوباره اشتباه کرده ام.این خاطره ی مشترک برای من و این آدم نبوده.

بعد از یکی از دوستان دبیرستانم حال یکی از دوستان دانشگاهم را می پرسم.آها!این آدم نمی شناسدش.

هراسان می شوم،دوست دارم خاطراتم را شفاف و روشن به یاد بیاورم.دوست دارم تمام آدم های زندگی ام سر جای خودشان بایستند.

نظرات 18 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ق.ظ http://www.andishenovin.ir

سلام
فرا رسیدن ایام سوگواری سید و سالار شهیدان رو به شما تسلیت می گم ....

حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند.
اما حسین که فقط این تن نیست.
حسین که مثل من و شما نیست.
حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زنده تر می شود. ( شهید مطهری )

وب نوشته های خوب و بسیار زیبایی بود . امیدوارم در تمامی مراحل زندگیتان مثل همین وب نویسی موفق و موید باشید . راستی .. اگه دلتون خواست می تونید به ما هم سری بزنید .... اگه عضو بشید که خیلی خیلی خوشحالمون کردید .... منتظرتونیم ... یا حق

نگار یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ب.ظ

خوش به حالت که فقط خاطراتت به هم ریخته....
من همه چی ام به هم ریخته...
این روزها ذهنم کثیف تر و نامرتب تر است از اتاقم حتی...
کو تا ۳ بهمن که وقت کنم ذهن آشفته ام را سر و سامانی بدهم.....

سین یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:26 ب.ظ http://sinbe.com

نه ... خوبه.... خاطره های من به هم نریخته ... محو هم نمیشن بدبختی ...

ع یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ب.ظ http://www.wxyz.blogsky.com

جالبه که شما هم درست از همون سال و ماهی بلاگ نویسی میکنی که من کردم...اینیم که نوشتی یه خورده عجیب بود.

هانیبال دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:28 ب.ظ http://hipar.blogfa.com

سلام
من یک بار داشتم خاطره یک مهمانی دوستانه را برای پسرخاله ام تعریف می کردم،‌دیدم چشمهایش شده چهار تا و بر و بر نگاه می کند. بعد گفت:
ببین!،‌ یادت رفته مگر ؟ من هم خودم آنجا بودم!

البته به جز خودم و پسرخاله ام چهار نفر دیگر هم آنجا بودند، طبیعی است که آدم قاطی می کند، نه؟

سارا شاهدی دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام مریم عزیز
ممنون
بیا جلوتر تا ماچت کنم *-:
معما طرح کردی دختر خوب !!
اینجا هم که بلاگفا نیست آدم بتونه برات کامنت خصوصی بذاره .
فقط آقای حسن زاده رو شناختم .
میشه بیشتر از این منو نپیچونی ... ؟




....
بازم ماچ !!!!

افروز دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:23 ب.ظ http://golparia.blogfa.com

می توان با دست خود یک لانه ساخت/ سایبان جوجه ای بیچاره شد /می توان در فصل سرما، فصل برف /وصله ای بر کفش هایی پاره شد

پیمان بلا سه‌شنبه 25 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ق.ظ http://www.peyman0511.blogfa.com

_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****___سلام____***
_***__________**_________***
_***________من آپم _______***
_***_____________________***
__***__منتظر حضور سبزت __***
___***_________________***
____***____هستم ____ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****

مطرود سه‌شنبه 25 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ق.ظ http://east0f3den.blogsky.com

سلام دوست عزیز قدیمی:
شرق بهشت بازگشایی شده.
البته من فعلا نمینویسم اما دوست دیگری هست و حضورتون شرق بهشتی ها رو قطعا خوشحال خواهد کرد.
(..hello…! ehh..ehh!... Are you there…??)

مروارید سه‌شنبه 25 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:02 ب.ظ http://morvarideslami.persianblog.ir

به نام او
سلام!
خوب عیب نداره٬ توی دفتر خاطراتت بنویس که یادت نره. اما جدی٬ این روزا ذهنت مشغوله٬ نه؟!

ارمان صالحی چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ب.ظ http://www.rsher.blogfa.com

شما ذهنتون وسط خیابون پخشه که یانقدر کثیفه

ذهنتو تو کوچه مون یه بار دیدم

یه گوسفنده بود داشتن قربونیش میکردن!!!!

در حد همونه

مجهول پنج‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ http://mmajhool.blogsky.com

ذهنیتت رو عوشض کن.بعدش بیا نوشته هام رو بخون.

آذین جمعه 28 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:58 ب.ظ

من پر رو ام٬ پس برای بالایی که کامنتش را بسته ای می نویسم.
۱. چهارشنبه شب رشید کاکاوند آمده بود دو قدم مانده به صبح. که صدا و لحن و کلماتش را دوست دارم خیلی. همین شعر قیصر را خواند و چه خوب هم خواند.
۲. مرحوم کلمه ی خوبی نیست هیچ. نباید گفتش اصلا. بهتر که زبان آدم این جور وقتها نچرخد.
۳. :*

شادی جمعه 28 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:14 ب.ظ

بعد فک کن با این خاطرات به هم ریخته بقیه ی فرآیند های ذهنی ات هم بهم بریزه . بعد که مدت ها دنبال جور کردن این پازل بودی و نشد ...
همه چی درست می شه . می شی عین من . حالت خوب خوب می شه . مهم نیست از کدوم طرف!!!!!!!!!!!!

نیکو یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ق.ظ http://melodin.blogspot.com

دلم برایت تنگ شده .
جواب اس ام اس ات را نمی دانستم چه بگویم که نه نگرانت کند و نه ناراحت . در هم است اوضاع و احوالم . نمی دانم دقیق .
به یقین اما دلم برایت تنگ شده .

ریحانه یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:08 ب.ظ

مامان مامان دوس ت دارم
سرمو رو پاهات میذارم
رو دسسای مهربونت
من گل بوسه میکارم...

ابراز احساسات از نوع اونترنتی.
روز ابراز احساسات بر شما مبارک مادر عزیز و زحمت کشم.

ارمان صالحی دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ب.ظ http://www.rsher.blogfa.com

راستی فکر نکن نفهمیدمه

پوفیوز!!!!

adonis دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:43 ب.ظ

خوب یه سوال علت پر رنگ کردن اون بخشه شعر بالاتونو میشه بتوضیحید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد