پاییز می آید

دامن کشان    ساقی می خواران  از کنار یاران   مست و گیسوافشان   می گریزد

در جام می     از شرنگ دوری      وز غم مهجوری  چون شرابی جوشان  می بریزد

دارم قلبی      لرزان ز غمش        دیده شد نگران

ساقی می خواران   از کنار یاران    مست و گیسو افشان   می گریزد…

شعر:جمشید ارجمند

 

-خوابیدن تا لنگ ظهر،کابوس هایی مغشوش با حضور افتخاری پزشک دهکده و حامد بهداد،زل زدن به صفحه خاموش تلویزیون،جیپسی کینگ و شهرام ناظری،خنده های بی دلیل و اشک هایی یک باره،چسبیدن به روابط جدید،دوره کردن هزار باره ی شعرهای قدیمی،دستور زبان عشق،قیصر امین پور و نزار قبانی،مونولوگ هایی احمقانه و دیالوگ هایی احمقانه تر،سهمیه بندی بنزین و ترافیک همیشگی این شهر خاکستری،رشد غول آسای حسن یوسف هایم و خشک شدن ناگهانی گلدان محبوبم،دل خوش کردن به واحدهای بوستان و فردوسی به امید فرار از ملال واحدهای عربی،بانو،کلاس زبان،غیبت و تهمت و زخمه هایی که می زنند،کازابلانکا،آرمان های پوسیده و افکار بی دلیل.

دلتنگی،دلتنگی،دلتنگی…نگران نباش.من خوبم.یا حداقل،بلدم ادای خوب بودن را در بیاورم.

نظرات 20 + ارسال نظر
شادی دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.warbler1.blogfa.com

این تو و این میله میله دلتنگی !

نگ نوج دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:14 ب.ظ http://ninan.blogfa.com

:) بقول قیصر امین پور:‌عشق هم شاید اتفاقی ساده و عادی ست. یعنی شاید همین دلتنگی ها و ناخرسندی ها و فیلم ها و کتاب ها.

ساحره سفید دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ب.ظ http://www.sahere-sefid.blogfa.com

سلام
بیا . . .
دوست جادوگرت به روز کرده!

افروز سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:20 ق.ظ http://golparia.blogfa.com

سلام!
من اومدم خونه ی شما مهمونی.

هانیبال سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:35 ق.ظ http://hipark.blogfa.com

سلام
دلم خوش بود که تو یکی دیگر این وسط سالمی
اما مثل اینکه تو هم(ببخشید) خل و چل از آب در آمدی

و اما من:
تلویزیون که نگاه نمی کنم،شهرام ناظری، کارل اورف،‌کیتارو،علی معلم،فیلم نگار، صنایع هوافضا،سوره،سلینجر، نشت نشا،من او،sin city ،پیاده روی های طولانی، تشنگی مفرط، خستگی مفرط تر، تورات، با خود به انگلیسی و عربی و فرانسه حرف زدن،مشقت روبروی آینه ایستادن و شانه کردن، این شهر سیاه، اس ام اس های بیهوده، زنگ زدن همیشه یک شعر در گوش، شوق بی حاصل برای کلاس های جدید، تکالیف کلاس زبان، خندیدن به عشاق دور و بری، در کتاب فروشی انجمن قلم ول گشتن، تماشای بازی بچه ها در پارک، رجعت سرخ ستاره، لاک پوک زنجره، هایکو نوشتن، شعر و داستان نوشتن و نیمه کاره رها کردن،دل خوش کردن به اینکه عقلم هنوز سرجایش هست، وب گردی،...
و نهایتاً تنهایی، تنهایی، تنهایی...
که این تنهایی از همه بهتر است.

پدرام سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:05 ب.ظ http://www.pedram51.blogfa.com

میدونم که خوبی اما.... پاییز بهترت میکنه. بوی نم خاک و برق های بدون رعد. زردی برگ درختای پارک و رگبار غیر منتظره (و تو که گاهی تصمیم میگیری فرار کنی، گاهی هم معلوم نیست با کی لج میکنی تا همه هیکلت خیس شه!). "ملال واحدهای عربی،بانو،کلاس زبان،غیبت و تهمت و زخمه هایی که می زنند،کازابلانکا،آرمان های پوسیده و افکار بی دلیل..." هیچکدوم زورشون به خنکای پاییز نمیرسه. هیچکدوم.....

یاسمین چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ق.ظ

شادم کرد عنوان پستت.فکر اومدن پاییز...
شعرش را هم خیلی دوست دارم.اما این یکی رو بیشتر:
پاییز آمد/در میان درختان/لانه کرده کبوتر/از تراوش باران می گریزد
خورشید از غم/با تمام غرورش/پشت ابر سیاهی/عاشقانه به گریه می نشیند...

دلتنگی دلتنگی.
نمی دونم تو هم این حال رو داری یا نه؟ اما من که فقط به امید پاییزم.به امید پادشاه فصل ها.آفتاب بی جون و بارون جون بخشش!!
وای که چه قدر دلتنک برگ های طلاییم.دلتنگ خیس خیس شدن.
خلاصش امیدوارم پاییز حالت رو حالم رو حالمون رو بهتر کنه:)
همه میشناسیم جادوش رو.
دارم امید/که دهد/سختی کوهستان/بر روان و جانم/پاکی این کوه و دشت و صحرا ; )

کرگدن پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ق.ظ http://kaghazi.com/kargadan

بله. آنجا وبلاگ احسان رضایی است. تغییر هم نکرده ایم. حالی آمد و مضمونی کوک شد و نوشتیمش. این دیگر کجایش بدخلقی است؟

تهمینه پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:19 ب.ظ http://yellow2.blogfa.com

ای ول خیلی خوب بود

نارسیس جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.pacific.blogsky.com

من نمیدانم حسن یوسف چیست و یا ترافیک همیشگی شهر خاکستری شما چقدر سنگین است..
اما فکر میکنم میشود با همه این اوضاع احوال هنوز هم خوب بود...

فریبا جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام
به روزم!چرا دیگه نمی ای؟!

نگار شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:23 ب.ظ

تو که خودت دختر پاییزی دیگه چرا این روزا ناراحتی؟؟
میدانم...
این از عوارض کش آمدن مسخره ی تابستان در این روزهای اخر شهریور است....گند میزند به حال آدم...ماه رمضون هم قوز بالا قوزش کرده این روزهای آخر تقویم تابستانه را...
من چشم به پاییز دارم...
دلم برای باد و باران تنگ است...دلم برای خنده های مستانه و از ته دل درست وسط دانشکده ی متراکممان غنج میزند...
دلم برای رهایی از گرسنگی و تشنگی در خانه پرپر میزند...
دلم فرش برگ برگ پاییز را میخواهد....گفتم بهت هر گز که من عاشق اینم که بخوابم روی توده ی برگهای خشک شده ی پاییزی....
تابستان و آفتاب و گرما و مگس و پشه و کتاب و اینترنت و خواب هم حدی دارد دیگر!!!
یه عادت کهنه رو شکستم مریمم...
دوست داری بدونی چیه برو وبلاگم که الان آپش کردم...
تو این عادت رو میفهمی....!!!!
اس ام اس تو رو نرسیده به شکست اون عادت خوندم...
دل منم برات تنگ شده...دل تنگی خوب است...
دوستتان دارم(تو و دلتنگی را)
به امید یه ردپا از تو تو وبلاگم هستم نازنین پاییزی...

آی بی کلاه! شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:21 ب.ظ http://aye-b-kolah.blogsky.com

می گم بد نیست خودتو به یه دکتر نشون بدی ها!

فیروزه شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ب.ظ

چرا کوچولوی عزیز؟

مهران دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:43 ب.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام . راستش من دکتر نیستم اما اثری از خوب بودن توی شما مشاهده نکردم . عجب خوابی می شه با حضور افتخاری پزشک دهکده و حامد بهداد ؛ اگر سالی بفهمه که برای زنش چه خوابی دیدی ؟ با همان تبر ......
واقعا حق داری که بخواهی از واحد عربی فرار کنی : من از دبیرستان از عربی بدم می أمد .چی میشه کنسرت مشترک شهرام ناظری با جیپسی کینگ !!!!!!!!!!!! چه محشری میشه : ترکیبی از آهنگ های سنتی ایرانی و اسپانیائی . من که بلیط اش را می خواهم . این قدر به تلویزیون هم ذل نزن بچه جون ؛ چشم هات خراب میشه . آخه چرا با خودت این کارو می کنی ٬ ننه جون .
هی گفتی : آپ کن . ما هم کردیم اما شما که .......................

ساحره سفید چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.sahere-sefid.blogfa.com

بیا و جادو کن



خیلی آسونه



تو هم می تونی....

سین دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:39 ق.ظ http://sinbe.com

هوووووووووووووووم
مدرسه که می رفتیم پاییز ماه بود دانشگاه که می رویم پاییز سرد می شود سر ِکار که می روی فصل ها گم میشوند!

سپیده الوندی دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ب.ظ http://sepideh1386.persianblog.ir

یا محول الحول والاحوال ...

سپیده پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:22 ب.ظ

کاش غیر از اشک یه راه حل دیگه واسه دلتنگی هام پیدا بشه....!
به قول فریدون مشیری:لحظه هاییست که انسان خسته ست/نکند رغبت بر هیچ...

قربون دلتنگی های صورتی و خاکستریت...

شقایق جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ب.ظ http://shabdar-4par.persianblog.ir

تا کی میشه ادای خوب بودن رو درآورد؟ آدم بالاخره کم میاره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد