بارون اومد دوباره سبزه به خنده وا شد
دوباره توی دنیا دشتهای خشک سیراب شد
بارون بارید و بارید تا گلها خوشحال بشن
از غصه ها در بیان از غم ها آزاد بشن
ببار ببار بارون جون تو دشت و صحرا ببار
تو بارونی و بارون مهربونی مهربون
مریم.آذر ۷۵
پی نوشت ۱:سوم دبستان که بودم این شعر رو با آهنگ گفتم.لطف کنین با آهنگ بخونین!
پی نوشت ۲:اینجا را هم بخوانید تا رستگار شوید!
با آهنگ خوندم و لذت بردم :)
خداییش فسقلی جون،تو از بچه گی شاعر بوده و البته چیزنگه دار!!!وگرنه این شعره تا حالا گم شده بود!
خیلی خوبه برای اون سنی که این رو سرودی
سعی کردم با آهنگ بخونمش:دی
شاد باشی
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مریممممممممممممممممممممممممم
من چه قدر از دنیا عقبم:(
چه قدر تبریک تلنبار شده دارم که بهت بگم(۳ تا پست اخیر)
خوب می گفتی بهم ذوق می کردم.
نصفه شبی کلی خوشحالیدم از غریبه های آشنا و کلی خندیدم با شعر موزون ۹ سالگیت:)
امتحان ها هم خیلی بامزه بود.رستگار شدم شدید! :)
عاقبتت به خیر مادر!
* خیلی نامردی اگه کتابتون رو برام نگیری.تازه با ام...:)
**می دونی یاد چی افتادم؟ مکان:اقامتگاه پتی.داری خود آنی می شی ها :) : * گرفتی نه؟
***من چرا نمی تونم کامنت کوتاه بگذارم؟! ولی پر حرفی این دفعه به پای غیبتم! تازه هنوز کلی جا دارم:))
به امید ۱۰ تیر!!
سلام ....
مدتی بود ازتون خبری نبود...!
شعرتون پر از شادابی کودکیه...
با ۲ مطلب آپ کردم...
آخیییییییی
با مزه بود....با حال و هوای کوچولوییم بود P:
شاد باشی و کمی تا مقدار ی کوچولو P:
آخی ! خیلی قشنگه ! با این که سن ات زیاد نبوده ولی آهنگش خوبه ! :-)
من الان هم به زور آهنگ شعرم درست میشه...
دلنشین بود...
موفق باشی
من همه شعر ها ونوشته هام رو ریختم دور!
نه ... ناراحت نیستم
شعرت براسنت خوب بوده مادر آفرین D:
وبلاگت رو خوندم!
زندگی شعر نیست! زندگی واقعیته و واقعیت هم شعر نیست!
مطمئنی تو شعر نمیگی دختر؟!
دوست دارم نظر چند تا دختر رو در مورد وبلاگم بدونم!
البته از الان بگم خنده رو لبات میماسه!
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی و رو آخرین مطلبش نظرت رو بزاری!
مرسی!
وای مریم یاد سوم دبستان خودم افتادم.
رستگار هم شدم. باحال بود.
سلام . می بینم که خدا را شکر دوباره چرخ وبلاگت به خوبی می چرخه !! به امید خدا چرخ فلک همیشه خدا برات خوب بچرخه .
راستش ٬ من تا همین چند وقت پیش اصلا با شعر رابطه نداشتم و تازگی ها یک کمی علاقه مند شدم مخصوصا به فروغ .
با آهنگ خوندمش ٬ تا میآمد ریتم بگیره خراب می شد . اما چون تو ۹ سالگی گفتی باید گفت که : احسنت ای دختر گل بابا .
اپدیت شد .
دلم ۹ سالگی را فریاد میکشد...
۹ سالگی و جشن تکلیف و باران را...
قشنگ بود ولی بهتر بود جای تاریخ شعر سن خودت رو در اون زمان می نوشتی
سلام
جوانی می گذرد خام پخته می شود جاهل را می توان آموخت و مست را هشیار کرد اما حماقت تا ابد خواهد ماند.
وبت عالیه