دبگر تمام شد،پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد

*سمانه جیغ می زند پای تلفن:"عروسی کرده؟!باورم نمی شه!!!!"بی حوصله داد می زنم:ساکت بچه،ببینم دارم چی کار می کنم.گفتی بپرسم چی؟

سمانه:اسمش،شغلش،چی خونده،کجا.وای خدا،مریم،مریم،مریم...یعنی چی؟چرا؟

اس ام اس را می فرستم و منتظر جواب می مانم.پای تلفن به سمانه می گویم:به جان خودم اگه نفر بعدی تو باشی رسما می یام می کشمت ها!...بعد به رسم بازی قدیم صدایم را عوض می کنم و می گویم:سمانه،دوست داشتی خیار بودی؟

*تصمیم های کوچک درد ندارد.مثل تلفن زدن به دوستی یا نرفتن سر کلاسی.تصمیم های بزرگ درد دارد.از دردش شبها نمی خوابی،غذا نمی خوری،درس نمی خوانی.گیج،مثل بادبادکی که از دست کودکی رها شده و به دست بازیگوش باد افتاده...

*فکر می کنی برای من آسان است؟آسان است از این حس موذی ته دل بگذرم؟اما...دوچرخه چه می شود پس؟و لواشکها و عروسک ها و عمو پورنگ ها.

قد کشیدن درد دارد.باران می گوید:نابرده رنج گنج...گنج نمی خواهم.قانعم به همین لحظه های خاک آلود.بگذار بمانم همین که هستم برایت.

*تابستان،تابستان،تابستان...همین.این یک ماه و خرده ای پیش رو هم که تمام شود و شیرجه بزنم در لحظه های بطالت تابستان خلاص می شوم.پر می شوم از کتاب هایی برای خواندن و فیلم هایی برای دیدن.من متنفرم از تمام پیراشکی های میدان انقلاب!

*اردیبهشت ۱۳۸۶ تا آخر عمر از یادم نمی رود.مطمئنم...


پی نوشت:

۱-کتاب فارسی اول راهنمایی را ورق می زنم و می پرسم:سعید کتاب می خواند.فاعلش چیه نیلو؟                        -ها؟پرویز!!

۲-هی!دیشب به خاطر دندان دردم به یادت بودم.چه قدر شاعرانه!!

 

نظرات 12 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
واقعا تصمیم های کوچک درد ندارن...

آیدا یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 ق.ظ http://aida-ayene.blogfa.com

چه خوب که اردیبهشت ۸۶ چیزی داره برات که موندنی اش کنه...

کوچه خاکستری یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 ق.ظ

عالی بود. تازه کشف شدین

معصومه یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ق.ظ

مریم !
گنج یعنی چی ؟ کجاست ؟ چیه ؟
گنچ یعنی تحمل درد کشیدن ! یعنی بهای بزر گ شدن رو پرداختن !
کنچ یعنی قانع بودن به همینی که هست !

خیلی ها تحمل نمی کنند !
خیلی ها روزهای رنگارنگ بی گنج رو بیشتر دوست دارند ....

آذین یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ب.ظ http://lahhzeh.blogfa.com

چه معنی دارخ من برا پست به این شخصی ای کامنت بذارم دخترم؟ نمی دونم...
یه حس ناشناخته مشترک داره شاید. درد تصمیم های بزرگ و تایستونی که اومدنش برام فرقی نداره و دوستی که ازدواج می کنه و می پره و...

پرنیان دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:23 ق.ظ http://www.vertical-ocean.blogfa.com

هی می گه می ترسم از بزرگ شدن و ....
پس کوچیک بمون! مثل عمو پورنگ و ....
شایدم یه بچه!
این تویی که تصمیمت رو از بین چند تا راه می گیری!
به هر حال اگه دلیلات اونایی باشن که تو اس ام اس واسم گفتی واقعا واست متاسفم!!!!

سین دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:26 ب.ظ http://sinbe.com

خوب چه ایراد داره آدم بزرگ نشه؟!

کاش می تونستم ترم تابستونی نگیرم ... کاش!

زهرا دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:51 ب.ظ http://www.zoz66.blogfa.com

و چه زیبا بزرگ شدن را به تصویر کشیدی...

احسنت!

شادی دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.warbler1.blogfa.com

جالبه . من فکر می کنم تابستون حتی از حالا هم وحشتناک تره.

هانیبال دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ب.ظ http://hipark.blogfa.com

با بزرگ شدن مشکل جدی دارم. البته چند وقتی است که پیدا کرده ام. قبلاْ ذوق می کردم برای روز تولد و یا قد کشیدن. اما اکنون
اکنون...
دارم از حالا احساس پیر شدن می کنم.

تابستان درسم تمام می شود.آن وقت...


کاش پایانش خوب باشد

نارسیس جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:14 ق.ظ http://pacific.blogsky.com

چه کسی می داند قدر لحظه ها را...؟

صدیقه حسینی جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:47 ق.ظ http://ghazalgije68.blogfa.com

ببخش اگر چند غزل معطل می شوی.....

دوست عزیز سلام!خسته نباشید....
با دو کار از جدیدترین شعرهایم به روزم و بیشتر از همیشه منتظر تو و حرفهایت...
(جای تو خالی تر شده باید بیایی)
بدجور منتظرم.....


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد