دیوار شیشه ای.این روزها انگار دارم در خانه ای با دیوارهای شیشه ای زندگی می کنم.انگار افکارم،عقایدم و حرف هایم را همه می بینند،می شنوند و بدتر از همه به آن می خندند و شاید حتی تحقیرش می کنند.این روزها«یواشکی هایم» بدجور حراج شده!
ایده هاتون درست سبکتون درست ... درست ولی فکر نمی کنم که شما بخواهید به جای نا معلومی که در ذهنتون هست برسید تناقضی که در کارهای شما دیدم که البته از دید بنده
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
private!
منو یاد یادداشتی از خودم انداختی که از کاغذ فراتر نرفت!...
به هرحال...
عریان به دنیا اومدیم...
ماسک ها و دروغ ها... سرپوش موقتی اند...
من رو بازی کردن رو ترجیح میدم...
...
ذهنم رو قلقلک داری... باید فکر کنم...
بمیرم کوچولوی من.خب در صندوقچه تو قفل کن!محکم محکم...
وقتی فیلم " دیشب باباتئ دیدم آیدا " رو دیدم ! چقدر این کلمه ی یواشکی ها به دلم نشست ، چقدرکلمه ی خوب و واقعی بود برای یواشکی هامون.....
یه راز تا وقتی رازه که فقط تو بدونی وخدا بعد از اون دیگه همه گونیه. باورکن. البته مهم نیست یواشکی ها بالاخره لو می رن من با نظر معصومه موافقم
مرسی مریم جون بابت لینک. خوشحال شدم تو هم همین حس رو داشتی...
به یاد شریعتی و حرفهای قشنگش:
(همه سرمایه های یک دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد) پس نخواه یواشکی هایت رافریاد بزنی
دلیل خنده هاشون شاید اینه که چیزی از حرفهای یواشکی ات نمی فهمن. تو هم ادبشون کن . شیشه ها رو رنگ بزن. سفید.
خیلی قشنگ نوشتی بی اغراق میگم!
ایده هاتون درست
سبکتون درست
... درست
ولی فکر نمی کنم که شما بخواهید به جای نا معلومی که در ذهنتون هست برسید
تناقضی که در کارهای شما دیدم که البته از دید بنده