شنبه مغموم است
ژاکتی خاکستری بر تن کرده
و مثل پیرزنی بی کس
از یاد برده قوطی قرص هایش را
کجا گم کرده
یکشنبه آرام است
بی هیچ تکاپو و جنبشی
نقاب ابدی لبخند را بر چهره اش کشیده
و پشت لبخندش
هیچ رازی نیست
دوشنبه نارنجی است
شاد و شلوغ و پر از سر و صدا
چون کودکان دبستانی
که بی خبر از دلتنگی ها
دغدغه شان
در خوراکی زنگ تفریح خلاصه می شود
سه شنبه باوقار است
اخم بر چهره دارد
و همیشه بر بخت بدش گریان است
که پشت سر دوشنبه ی شلوغ آمده
چهارشنبه دلگیر است
پیرمردی است که تنها
با خاطرات گذشته سبز می شود
و امیدوار است
روزی از زندان امروز رها شود
و به چهارشنبه های دیروز بازگردد
پنج شنبه مهربان است و گشاده رو
پیراهنی صورتی دارد
که جیب هایش پر از شیرینی است
جمعه ی ساکت و صبور
جمعه ی مغموم و شلوغ
جمعه ی رنگین کمان
که هر هفت روز هفته را در دلش جا داده!
جمعه ی سبک بال من...
خالی از تمام روزهای هفته...
حتی خودش...
تو دوچرخه چاپ شده بود، نه؟!
به وبلاگم سر بزن، یه چیزی پایین مطلبم واست نوشتم!!!
فعلا!
سلام
پنج شنبه را می دارم دوست
البته
رنگین کمان هم دلم می خواهد
...
سلام
توصیف جالبی بود از روزهای هفته ... گاهی اوقات نگاه های متفاوت به زندگی میتونه روح آدم رو به مسیرهای تازه ای سوق بده . مثل همین نگاه متفاوت به روزها ٬ مثل نگاه متفاوت استاد امین پور به پاییز و ...
یک تذکر کوچولو هم با اجازه تون میخوام بدم : لطف کنید مرجع شعر رو در انتها اضافه کنید تا غریبه از سر در گمی در بیاد !
ممنونم
یا حق
این احساس منه گلم
خیلی قشنگ بود...
منو یاد شعرای قیصر انداخت:
چرا باز هم غم؟
چرا باز دلشوره های دمادم؟
پسینگاه جمعه؛
همان لحظه های حبوط
همان وقت میلاد آدم...
سلام
شعر زیبایی بود...
شاید جمعه...نمی دونم..شای روزه..
فرهادم یه آهنگه زیبا از جمعه داره..
سلام عزیز
خیلی قشنگه
فقط دوشنبه های من قرمزن و پنج شنبه هام نارنجی!
سلام
ممنون که لینک من را گذاشتی برای وبلاگت
ببخشید که این تشکر دیر شد
یا حق
خدانگهدار
من هم اینجا اومده بودم مریم جان. به خاطر این تشابه نام شاید. یا شاید هم می شناختمت یه جورایی ندیده!
و به خاطر دانشکده ادبیات.. کلاسهای دکتر امین پور و نوشته های صمیمی ات دوست دارم اینجا رو.
ممنون که خبرم کردی٬ که میای طرفای ما...
دارم فکر می کنم منظورت چیه!!!
توهین یا... طرفداری!!!!
می دونستیم دانشجوی رشته ادبیاتی ولی آخه ایهام تا چه حد!!! D:
ولی به نظر من یکشنبه ها همیشه یه رازی پشت چهره اش داره!همیشه...
سلام. خیلی زیبا بود...و در نظر هر کسی هر روزی به چیزی شبیه است...و روزهای من شبیه همه چیزند و بی شباهت با هر چیز...گاهی شنبه شبیه سه شنبه است و گاهی جمعه مثل یکشنبه...
موفق باشی...من همیشه منتظرم...
منم همیشه هر روز هفته رو یک رنگ میبینم. به هر کسی میگم مثلا به نظرت سه شنبه چه رنگی چپ چپ نگاهم می کنه. با خوندن شعر خوشحال شدم دیدم هنوز هستند کسایی که رنگ روز ها یادشون نرفته!
سلام! خوبیش اینه که تو روزهای هفته یه روز مهربان پیدا میشه