سلام مریم.... میبینم که آپ میکنی خبر نمیکنی..خب یه پیغام بده به این مسنجر من که بیام بخونم... راستی حالت چطوره خوبی؟؟؟ امشب افطاری خونه کسی بودیم... به ۲تا کنکوری میگفتم :آخی!!!! شماها کنکور دارین... ولی باورت میشه دلم حتی برا روزای پیش دانشگاهی تنگ میشه؟؟؟ چقد میخندیدیم و خوش میگذشت!!!! چهارشنبه مدرسمون افطاری داد ماها هم رفتیم ..فکر کن بعد یه مدت طولانی ماها که راهامون از هم جدا شده بود دوباره سر یه میز نشستیم و خندیدیم و ترکیدیم! اون روز بود که فهمیدم چقدر اون دورانو میخوام... منم مسخره میکنم...دلمم میسوزه که اینقد میرن مدرسه که حالشون به هم میخوره دلشون برا جمعه ها لک میزنه... اما من یکی که دلم واسه روزی که بخوام برم دانشگاه لک میزنه..بس که کم واحد داریم و تغطیلی بسی.... قصه ی هزارو یک شب میگم مریم؟؟؟؟شاید لازم باشه یه صحبتی تلفنی باهات داشته باشم... ساقی خانوم گل منه!معلم ادبیات سال دوم دبیرستانم که دیوونش شدم... حالا ازش میگم برات.. دوستت دارم و دلم برات تنگه هموژور(این لهجه مشهدیه)
سلام دوست عزیز! برای گلی ترقی سرچ می کردم به پستهای مرداد ۸۳ ات برخوردم.حالا هم برای سپاس آمده ام... پایدار باشی.راستی من هم دلتنگم برای مدرسه اما محدودیت سنی دارد... فقط اول دبستان را دل تنگ ام!
می دونید احساس قشنگیه ...چون ما هم این تجربه رو داشتیم از خلال این فاصله می تونیم ناگهان دوباره اون احساسها رو دوباره حس کنیم .من فکر می کنیم کسی که همچین حسی نداره نگاهشو باید عوض کنه!!! راستی چه وبلاگ مدیدی دارید ها به من تازه کار هم سر بزنید .من از راهنمایی هاتون خوشحال می شم
حسرت ...تمسخر ....دلسوزی.....حالا پشت هر کدوم از اینا چی نهفته خدا میدونه و تو ...
من هنوز دانش اموزم .نه ! بهمون میگن دانش پژه (چشمک) آ]رین سالمه و از الان دلم تنگه واسه اون روزام حتی تنگه واسه همین روزام که تند تند دارن میرن .
سلام مریم....
میبینم که آپ میکنی خبر نمیکنی..خب یه پیغام بده به این مسنجر من که بیام بخونم...
راستی حالت چطوره خوبی؟؟؟
امشب افطاری خونه کسی بودیم... به ۲تا کنکوری میگفتم :آخی!!!! شماها کنکور دارین...
ولی باورت میشه دلم حتی برا روزای پیش دانشگاهی تنگ میشه؟؟؟ چقد میخندیدیم و خوش میگذشت!!!!
چهارشنبه مدرسمون افطاری داد ماها هم رفتیم ..فکر کن بعد یه مدت طولانی ماها که راهامون از هم جدا شده بود دوباره سر یه میز نشستیم و خندیدیم و ترکیدیم!
اون روز بود که فهمیدم چقدر اون دورانو میخوام...
منم مسخره میکنم...دلمم میسوزه که اینقد میرن مدرسه که حالشون به هم میخوره دلشون برا جمعه ها لک میزنه...
اما من یکی که دلم واسه روزی که بخوام برم دانشگاه لک میزنه..بس که کم واحد داریم و تغطیلی بسی....
قصه ی هزارو یک شب میگم مریم؟؟؟؟شاید لازم باشه یه صحبتی تلفنی باهات داشته باشم...
ساقی خانوم گل منه!معلم ادبیات سال دوم دبیرستانم که دیوونش شدم...
حالا ازش میگم برات..
دوستت دارم و دلم برات تنگه هموژور(این لهجه مشهدیه)
من هم!
سلام دوست عزیز!
برای گلی ترقی سرچ می کردم به پستهای مرداد ۸۳ ات برخوردم.حالا هم برای سپاس آمده ام... پایدار باشی.راستی من هم دلتنگم برای مدرسه اما محدودیت سنی دارد... فقط اول دبستان را دل تنگ ام!
مثل همیشه فوق العاده
مثل همیشه که نوشته هاتو میخونم و حسرت میخورم به بی استعدادیم
من نمی دونم واس چی هیچ حس خاصی ندارم ! ... خیلی بیمزست !
ای بابا !
سلام
:: اعلام زمان قرار پاییزه وبلاگ نویسان بلاگ اسکایی ::
سلام خوبی دلم برات یه ذره شده
من منا بهرنگ
منم دلم لک زده واسه پفک خوردن سر کلاس یزدی یادت هست؟ چیه این دانشگاه مسخره
بعد از سه سال هنوز هم من ...
هوم!
دلم مدام برای نیمکت و جامدادی ام تنگ است
من اصلا ولی اینجوری نیستم فک کنم مشکل دارم
می دونید احساس قشنگیه ...چون ما هم این تجربه رو داشتیم از خلال این فاصله می تونیم ناگهان دوباره اون احساسها رو دوباره حس کنیم .من فکر می کنیم کسی که همچین حسی نداره نگاهشو باید عوض کنه!!! راستی چه وبلاگ مدیدی دارید ها به من تازه کار هم سر بزنید .من از راهنمایی هاتون خوشحال می شم
سلام وب قشنگی داری بهت تبریک میگم
از اینکه به وب من اومدی ازت ممنونم
باز هم بیا خوشحال میشم
http://maaleh.blogspot.com
شماره دوم نشریه ایترنتی گروهی طنز ماله-
ماله کش ها به راه افتادند!!!