دردهایمان تمامی ندارد انگار.سرنوشتمان با دود و درد گره خورده و هیچ کاری نمی شود کرد برای نورهایی که خاموش می شود.آسمان شهرم خاکستری تر از همیشه است و آتشی که زبانه می کشد سوزان تر...دیگر اشکی نمانده برای ریختن.آرام می نشینیم و منتظر می مانیم تا ببینیم دفعه بعد نوبت کیست.بگذار مشق شب این روزهایمان این باشد.نگو دل خوش کرده ام.بگذار آخرین کورسوی امید روشن بماند.بنویس:بهار خواهد آمد،بهارخواهد آمد،بهار خواهد آمد...
سلام دوست عزیز...
عالیییی
وبلاگ R@YH@N آپ شد اما این بار در بلاگ جدید خوشحال میشم بیاید و سر بزنید موفق باشی
http://not-justice.mihanblog.com/
میبینی؟... لحظه های تو هم دارن یکی یکی مچاله میشن؟!
سلام خوبی؟ وب زیبایی داری به دفتر عشق هم بیا خوشحال میشم. منتظرم. یا حق
روزهایی را که تنها بوده ای فراموش کن. اما هرگز لبخند های شیرین دوستانت را فراموش نکن. روزهای ابریت را فراموش کن. اما ساعات آفتابیت را هرگز فراموش نکن. بدبختی هایی که گاه با آنها روبرو می شوی را فراموش کن. اما خوش بختی هایت را هرگز فراموش نکن. نقشه هایی را که به نتیجه نرسیده اند را فراموش کن. اما هرگز رویاهایت را فراموش نکن. شکست هایت را فراموش کن. اما پیروزی هایت را هرگز فراموش نکن. اشتباهاتت را فراموش کن. اما درسهایی را که آموخته ای هرگز فراموش نکن. خداوند هیچ گاه چیزی را که شایسه آن نباشی به تو نمی دهد. این بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کنی. هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست به یا داشته باش: به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است. به مشکلاتت بگو که چه قدر خدایت بزرگ است.
سلااااام
خوبی؟
خیلی وبلاگت قشنگه و همینطور شعرات که محشره
موفق باشی
یه سری به مام بزن
شاید هم نیا.......................
maryme azizam tavallodet mobarak
maro nemibini khoshia
movafagh bashi
neveshtehat adamo yade forooogh mindaze omidvaram mesle un javun marg nashi
خیلی متاثرکننده است... این همه آدم ، ... این همه پدر...این همه همسر... این همه بچههای بی پدر ..
گویا تولدت هست نمی دونم یکی نوشته بود منم پشتش رو می گیرم دیگه تولدت مبارکککککککک....واسه تهران هم مشکلش یه سیفون هست باید بکشی رو شهر حله ..
کاش باران می بارید و این غصه ها رو می برد .
بهار که خواهد امد!
اما فرقی به حال ما که گرفتار خزانیم ندارد...
هر کی عاشقه بیاد اینجا ....بیا بهم سر بزن ... یه داستان نوشتم ... نظرتو بگو .... مرسی میشم ... بوس ... بوس
سلاااااااااااااااااااااااااااااام.تولدت مبارک بالاخره تو هم قانونی شدی؟خوبیییییییی؟دلم برات تموم شد و خیلی درگیر مشکلات بودم ولی باور کن یادت بودم تازه یه بارم که آقاجونت تو جعبه جادویی بود ، مامانمم ازم پرسید حالتو!کوجااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایی شهروند سن قانونی که حالا هر کاری بکنی دیگه از نظر قانون پای خودته؟
سلام مریم عزیز
می خواستم پیدا شدن فرشته ی ناز وبلاگتو تبریک بگم
همین طور صورتی شدن دوباره ی وبلاگتو
و همین طور تولدتو
ولی دیر رسیده بودم و این پست غمگنانه رو گذاشته بودی
خواستم تسلیت بگم
دیدم تبریکایی رو که بدهکارم هنوز ادا نکرده نمی تونم تسلیت بگم
گفتم باشه
صبر می کنم تو آپدیت بعدی هم عذر خواهی می کنم و هم تبریک می گم
ولی ظاهرا هنوز نرسیدی آپدیت کنی
در هر حال بیش از این نتونستم تاخیر رو طولانی کنم
امیدوارم سالهای سال همین طور پر حرارت و روشن بین
و در اوج خوشبختی
زندگی پر بار و قشنگی داشته باشی و
همیشه و در همه حال
سربلند بمونی و ایرونی
ضمنا
۱۸ سالگی فقط ۳۶۵ روزه
که تا حالا ۱۰ - یازده روزش گذشته
یه کم که باهاش کنار بیای عظمتشو درک می کنی
و سالهای سال
با خاطرات به یاد موندنیش آرلمش پیدا می کنی
پس قدرشو بدون
...
منتظر آپدیتت می مونم
...
سلام برتو که سین سلام از تو رسید
دوست عزیز من تازه با وبلاگت اشنا شدم . چند تا سوال داشتم راجع به المپیاد ادبی اما انگار خیلی کم میای نت بگذریم.
با اینکه دیره منم تولدتو تبریک می گم. به نظر می رسه کمی ناراحتی ولی به قول خودت:بهار خواهد امد...!
(( هرکس در زندگی چرایی داشته باشد با هر چگونه ای خواهد ساخت )) نیچه
یا حق
Updated...asfalt
چقدر چهرش معصوم بود
اصلن بهش نمیخورد که اهل این حرفا باشه
اون صدا اون چهره
نه اصلن ...
...و باید از این شهر رفت...که من و تو٬ روح را در ناکجایی - در بهشت زهرایی - دفن میکنیم و...
............................
از اشک گفتی؛ از نیاز هم بگو...
همیشه خوش باشی
به چیزهای خوش زندگی فکر کن حالا میخوای ۱۰۰ ساله باشی یا ۵ ساله