*این روزها به چشم من هر آدم یک ویروس متحرک وباست!!!
(با عرض معذرت البته!)
*هی سانی،چند شب است خوابت را می بینم و وقتی به صحنه آخر می رسم از خواب می پرم و توی این گرما سردم می شود.
هی سانی،سادگی ات را دوست دارم و معصومیتی که مثل یک بار سنگین سی سال روی دوشت کشیدی.
هی سانی،تو معرکه ای.تو خنگ نیستی و خودت هم خوب می دانی توی جمع کوچک دوست داشتنی F.A.N.S عاقل تر از تو پیدا نمی شود.
هی سانی،راست می گی.دراز کشیده گریه کردن خیلی سخته،آخه اشکهای آدم دهنش رو تلخ می کنه.
هی سانی،اشکهای فرانکی رو دیدی وقتی فهمید تو تمام عمرت از اولترافورد می ترسیدی؟و چقدر توی این صحنه ساده و دوست داشتنی بودی.
هی سانی،توی دلتنگی های نانسی،توی آرزوهای دور و دراز اگنس،توی خشم های گاه و بیگاه فرانکی و حرف زدن جی جی با دهن کج غرق شدم.اما نمی دونم چرا وقتی از سالن اومدم بیرون فقط به حرفهای تو فکر می کردم.
هی سانی،من فکرمی کردم رنگ اقیانوس توی شب سیاهه.نمی دونستم رنگ اقیانوس توی شب فقط رنگ اقیانوس توی شبه.
هی سانی،حبیب رضایی(بازیگر نقش سانی) راست می گه:«مواظب خودت باش پسر!»
*فنز فوق العاده بود.چند تا لینک و گفت و گو در مورد فنز:
نقد فنز
گفت و گو با محمد رحمانیان
گفت و گو با نگار اسکندر فر(مجری طرح و سردبیر کارنامه)
نقد(از حسین پاکدل)
عکس های فنز(رضا معطریان)
پیوست:تولد حضرت علی رو به تمام خوانندگان وبلاگم تبریک می گم و امیدوارم همیشه شاد باشید.یا علی مدد!
ایول چه لینک هایی دادی ......اون ها رو هستم....
مریم جان بادرودفراوان..........................................
اگراشتباه نکرده باشم از یک تئاتر که بی شک بدلت نشسته نوشتی ..دیالوگهای زیبائی بودند ..ازکاری بنام فنر...جای ما خالی...........اگرچه من دانش تئاتروسینمائی ام ضعیف است
ولی براستی باید برای کارهای دست اندرکاران تئاتر که کم ترین توجه و کمکی به آنها نمی شود فکری کرد...حال که از مسئولین کاری برنمی آید!!! بهترین راه استقبال کردن از این هنربسیاراحساسی و مشگل است.........................!
درضمن شما دردهه بسیاردشواری بدنیا آمدی و خلاصه خیلی شانس آوردی که چیزی یادت نیست!خیلی وحشتناک بود نمی دانم چه زمانی ولی درآینده بنادارم خاطراتم را از آن دوران به نشربرسانم.............البته اگر مهلت مناسبی فراهم شد!
.....................................................
زندگی یک کولی دیوانه است...
این کولی دیوانه...بابی قیدی همه برنامه ها و محاسبات و آرزوهای مارابرباد می دهد..................!
این کولی دیوانه فقط دربرابر یک چیزرام می شود:عشق.
عشق مانع انجماددنیا درزمستان سرددانش می شود.
کریستیان بوبن.............................................
برای تو نازنین آرزوی تندرستی و نشاط روزافزون می نمایم.
راستی وبا!!!! چه رابطه ای بارئیس جمهوری جدیددارد؟؟
دارم فکر می کنم...............امیدوارم پاسخ را پیداکنم!
خوبه دیگه ... اینجوری حداقل میدونه چیزی که میره ببینه ارزششو داره ... شاید ماهم رفتیم تا به حرفای سانی گوش بدیم و فکر کنیم ...
معلومه این چشمه تازه داره درست کار میکنه ...
سلام
:)
ممنون
سربلند باشی
هنوز این کوچولویه این بالا خوابه؟
با سلام
ممنونم از لطف حضورت
راستی چه دوست خوب و مهربونی. چه زمزمه های دوستی دلنشینی...
آرزوی موفقیت دارم برات مهربون
پاینده باشی و سرفراز
وبا مگه ویروسه ؟ قبلنا باکتری بوداا !!
سلام
باعث شدی برم فنز رو ببینم.
اگه خوشم نیاد یقه تو می گیرم.
سلام خانوم مریم خانوم گل تبریک می گم مدال طلای المپیاد رو
دیروز تو شرق دربارش خوندم دلم میخواد ببینم ...
عیدت هم مبارک
طلا گرفتی؟؟؟
تمام تنتم نیاز صحنه ی تئاتره...
مریم جونم سلام . اولا: یه عالمه تبریک دوباره برای مدال طلات دوما:من منتظر سورم سوما: دیدی گفتم طلا میگیری هر چی باشه ما یه پیرهن بیشتر از شما پاره کردیم!!! چهارما:شرمنده نشد یکشنبه بیام پنجما:بشین مثل بچه ... درس بخون !! همیشه هم به حرف من گوش بده دخترم ضرر نمی کنی ششما:دیگه عرضی ندارم پس فعلا sir you
مریم؟طلا؟من آدم نبودم؟منو لایق ندونستی؟مریم؟!!!!