چند بار نوشتن اسم معین را تمرین کردم تا وقتی در برگ رای می نویسم:معین،دستم نلرزد.

تمرین هایم پایان خوبی نداشت،حالا باید بحث کنیم و فکر کنیم و عاقلانه بیندیشیم که از بین دو گزینه باقیمانده کدام را انتخاب کنیم.باید فکر کنیم که انتخاب نکردن هیچ کدام سودی به حال ما خواهد داشت...؟

تعجب می کنم.از توهین ها و تحقیرهایی که طی این دو روز وبلاگها را انباشته.دعوا با تحریمی ها،تحقیر مردم و مثل همیشه پناه بردن به آخرین دستاویز:تقلب گسترده در انتخابات!

می خواهم بدانم چرا بعضی مردم را گوسفند می خوانند،با تحقیر می گویند مردم شعور داشتن دموکراسی و آزادی را ندارند!

الان وقت این حرفها نیست.باید بپذیریم که اصلاح طلبان از دغدغه های مردم عادی بی خبر بودند و دیر فهمیدند ملاک،جامعه وبلاگستان و ایرانی های خارج از کشور و روزنامه های توقیف شده نیست.حق بدهید به کارگری که تنها فکرش سیر کردن شکم پنج کودکش با حقوق ماهی صدهزار تومان است.حق بدهید به نوجوان جنوب شهری که شاید تا حالا رنگ اینترنت را ندیده و فقط دوست دارد پدرش سر ماه بتواند اجاره خانه را به موقع بپردازد....به چه حقی مردم را تحقیر می کنید؟آنها نیز مثل من و شما حق انتخاب داشتند و ترجیح دادند به وعده ماهی پنجاه هزار تومان و رفاه معیشتی دل خوش کنند تا آزادی بیان و آزادی زندانی های سیاسی.

اصلاح طلب ها فراموش کرده بودند ایران هر چه باشد هنوز جامعه اسلامی است،هنوز بسیاری از مردم نگران از دست رفتن دینشان هستند تا حقوق بشر.

اگر دور و بر خود کسی را ندیده اید که می خواهد به احمدی نژاد رای دهد دلیل تقلب در انتخابات نیست.به جایش من چند نفر را دیده ام که می رفتند به رجایی دوم رای دهند!!!

خب مردم آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نمی خواهند،دلیل می شود بگوییم فقط سه میلیون و خرده ای می فهمند و بقیه نمی فهمند؟!

نشان دادیم در اولین گامهای دموکراسی مشکل داریم.هنوز نمی توانیم بپذیریم مردم رای و عقیده خود را داخل صندوق انداختند تا به آنچه دوست دارند برسند و آنچه دوست دارند آزادی نیست!نان شب است و پنجاه هزار تومان مفت و رفاه معیشتی،و توهین کردن به مردم فقط تحقیر خودمان است...همین و بس!

آقای خاتمی،می دانم دیگر کسی مثل شما پیدا نخواهد شد که بیست میلیون رای ر ا از همه جای ایران جمع کند،گیرم که به وعده هایتان عمل نکردید،حاقل هشت سال با خیال خوش اصلاحات خوابیدیم اما آقای خاتمی،بعد از هشت سال انگار با سیلی محکمی بیدار شدیم!

*از بین مطالب انبوهی که در مورد انتخابات خواندم مطلب الپر از معدود مطالبی بود که درست و منطقی با این مساله برخورد کرده بود.

*هاشمی یا احمدی نژاد؟مساله این است!

 

نظرات 8 + ارسال نظر
swiss_boy یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:58 ب.ظ http://www.alihazaragi.blogsky.com

salam maryam khaily weblage ghashange dari khaily bahale mowafagh bashe bye

یاسمن یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:01 ب.ظ http://www.sedayeshekastanekhatereha.blogsky.com

bahat moafegham mayam joon:(nemidoonam vaghean chera nabayad moeen entekhab she.fek nemikonam majboor bashim az beyne in 2gozineye baghimaandeye gheyre ghabele ghabool ,yeki ro entekhab konim

مهران یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:42 ب.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام . من هم تا حدودی حق را به شما میدهم اما نباید برای مردم تنها دغدغه اقتصاد باشد یا حدااقل اقتصاد موجود کشور . تمام کشورهائی که پیشرفت کردند مردمشان خیلی سحتی ها رو قبول کردند . با وجود اینها : کاملا درسته ٬ کسی که توی نون شب خودش مونده باشه دیگه به فکر آزادی و حقوق بشر نخواهد بود اما غافل از اینکه همان کس هم باید آزاد باشد تا اعتراض خودش در مورد وضع بد اقتصادی اش رو به گوش سران برسونه و غافل از اینکه او هم جزء بشرهائی است که حقوقشان ضایع می شود . پس : همه عرصه ها رو باید در کنار هم مورد توجه قرار داد .
باید یاد بگیریم که به نظرات دیگران احترام بگذاریم البته اگر می خواهیم دیگران به رای و نظر ما احترام بگذارند .
آپدیت شد .

داود خطر ! دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 06:01 ق.ظ http://iranproxy.co.sr

معین فن سخن گفتن نمیداند !!!

نرگس دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:18 ب.ظ http://sharabenoor.blogspot.com/

خوب نوشتی عزیز نباید انقدر احساساتی بشیم.
ما مثل اینکه نمیتونیم این دموکراسیو بژذیریم چون احساسات ایرانیمون زود قلمبه میشه.
باریکلا بتو و متنت.
برم ببینم الپر چی نوشته .هر چند که خیلی قبلا احساساتی بود.

ماه مهر دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:13 ب.ظ http://mahemehr.blogsky.com

مریم عزیز... این چند روز قلبم درد میکنه... نمیدونم چرا نمیتونم مردم رو درک کنم... نمیدونم معیار انتخابی اونها چیه.. مگه ما دغدغه اقتصادی نداریم... مگه ما رفاه رو دوست نداریم...!/// میدونی چیه امروز داشتم به تو فکر میکردم.. به مطلبی که در مورد انتخابات نوشتی.. به دغدغه‌ای که برای چهار سال آینده‌ات داشتی.. / آرزو میکنم این سالهایی که پیش رو داری.. با آرامش برات سپری بشه.

سهیک*** دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:34 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

دوست گرامی با درود فراوان...باابرازپوزش نوشته شما چنان درهم است که پیدانیست شماا چه مطلبی را نقد کرده اید..
آنچه می توانم بعنوان نکته در نوشته شما بدان اشاره کنم اینست که...خیردوست گرامی دینی که به بادی و نسیمی از بین برود! همان بهترکه برود!ومن کمترکسی را میشناسم که دغدغه خاطرازدست رفتن آنراداشته باشد..ولی برسمیت نشناختن حقوق انسانها ازهمه چیزحتی نان شب ضروری تراست...حال اگردرون بینشی باابتدائی ترین حقوق انسانها مخالفت میشود! اشکال را در همانجابایدجستجوکرد که شما ازجانب لااقل مشتی از مردم نگرانی ات را ابرازکرده ای!!
دغدقه مردم امروز ما اینست که میخواهند مانندگوسفند با آنها رفتارنشود....امیدوارم به مسائل با دیدی ژرف تر نگاه کنی .
تندرست و شادکام باشی...وجستجوگر.

لیمویی سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:34 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

کاملن موافقم بات....
حتی شاید خود من اشتباه کردم...
ما هنوز نفهمیدیم انتخابات برای آزاد بودنه...برای حق انتخاب...نه برای تحمیل یک نفر که ما می خواهیم...اگه کسی به شخص مورد نظر ما رای نداد ...گوسفند نیست...ما گوسفندیم که انتظار داریم همه همون رو بخواین که ما میخوایم.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد