*با درختی که زند سر به فلک
به زبان مه و ابر
به زبان لجن و سایه و لک
به زبان شب و شک حرف نزن

با درختان برومند جوان
به زبان گل و نور
به زبان سحر و آب روان
به زبان خودشان حرف بزن
(عمران صلاحی)

*ارزش تمام خستگی ها رو داره.ارزش تمام پا زق زق کردنها.بوی خوش کتابهای نو،و سرزندگی همیشگی و دلپذیر نمایشگاه به همه ش می ارزه!

*گندمزار عزیز،خونه نو مبارک!

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:27 ب.ظ http://fasa1985.persianblog.com

خوش به حالت من نرفتم

سینا یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:48 ب.ظ http://pesaretanha.blogky.com

سلام...

لات جوانمرد دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:16 ق.ظ http://laat.persianblog.com

اره خدایی ...وقتی می یای خونه بعد نمایشگاه کلی حال می ده ...زت چوغ

ماه مهر دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:40 ق.ظ http://mahemehr.blogsky.com

و من به این فکر می‌کنم... که چه زود دعاهایم مستجاب می‌شوند...

پیام دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ق.ظ http://payamra.com

انگار نمایشگاه سودمندی بوده ....

ثمین دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:10 ب.ظ

کژی پدیده ی فوق العاده جالبی است بخصوص از وبلاگ به دفتر خاطرات و بلعکس مگه نه؟؟؟!!!!!!!!!

سهیک*** یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:43 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

مریم جان...بادرود فراوان...درفرارفته ها..زبان شعر پرخاشگر ومعترض در قالب استعاره بود و مخاطب شاعران همگان..وشاعران عریان نویس بیشتربرون مرزها آثار خود را چاپ می کرزدندولی امروز سایه سانسورواختناق از یک سو کم علاقه گی و سرخوردگی سرایش گران از سوئی دگرو یی حوصلگی و دورازدسترس بودن به آسانی کتاب برای جوانان
بهانه شده تا شعرناب و عصیانگر کمتردرآثار شاعران امروز می توان یافت..بهرروی قطعه عمران سلاحی یک درس است.ونمایش گاه هم خستگی هایش دلچسب بود..تندرست و شادکام باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد