*یادته قرار بود دنیا رو نجات بدیم؟قرار بود همه چی رو عوض کنیم؟
یادته سرمون پر بود از آرزوهای رنگی؟دستهامون پر بود از هدفهای ریز و درشت؟
یادته ساعتها از آینده ی سبز و طلایی حرف می زدیم.از مدرسه ای که قرار بود بسازیم و مثل کتاب
“توتوچان”
اداره ش کنیم؟
یادته پر بودیم از شور و شوق نوجوانی؟
من یادم نرفته.اما هنوز نفهمیدم زمان چرا اینقدر آدمها رو عوض می کنه.آرزوهاشون‚هدف هاشون...
دستهامون خیلی کوچک بود برای بغل کردن این همه آرزوی ریز و درشت...نه؟
*من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بدآهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
(مهدی اخوان ثالث)
*همیشه شاد باشید و پر از آرزوهای رنگی!
یادش به خیر دوران خوب کودکی...کاش هر چی بزرگ تر می شیم حتی اگه نمی تونیم باز بچگی کنیم حداقل اون دوران رو فراموش نکنیم...
هیچ چیز ثابت نمیمونه...بیخود امیدوار نباش
چقدر بده ادم یادش بره این همه ارزوی خوب رو ....زت چوغ
اولین بار که به اینجا سر می زنم اما نوشته های ساده تو به دلم نشست
خوبی دوست جونم
دلم برات تنگ شده بودا
دوست دارم عزیزم
نه ... ای کاش یادم بود ... ولی خیلی وقته این چیزا رو یادم رفته ... زندگی چیزهای بیشتری داره ...
سلام مریم جان
خوبی؟
همونطور که خودت گفتی زمان همه چیزا رو عوض میکنه
و من و تو و... کاری جز تماشای این رویدادها که بعضی به نفع ما و بعضی به ضرر ماست نداریم.
به ما هم سری بزن
زندگی ساده است !
یاحق
من که هیچی یادم نمیاد...هی زندگی!...
آرزوی دستهای گنده تو مچاله کردن اسکناسهای سبز و چک پول هایی پر از صفر خلاصه میشه ...
وقتی بچه ایم و اون بالا واستادیم فکرشم نمیکنیم که یه روز ممکنه ما هم مثل خیلیای دیگه از اون نوک موهای خرگوشه سر بخوریم و بیفتیم رو پوستش ...
زمان میگذره و وقتی چشم باز میکنیم میبینیم خیلی وقته که افتادیم اون پایین و خبر نداریم ...
و اون موقعست که آرزوی دستای ما هم همون کاغذ پاره های با ارزش میشه ...
ز بچگیمون فقط چند کلمه ی یادش بخیر باقی میمونه و بس ...
سلام . ادبیاتتون قوی نیست ! ولی لذت بردم .
:*
احوال مریم خانم ما چطوره ؟؟ راستش چیزی که من می تونم بگم اینه که ما تو دوران کودکی چیزهائی رو آرزو می کنیم بدون اینکه به بعضی چیزها فکر کنیم ٬ از جمله : اصلا چیزی که ما آرزوی اون رو داریم قابلیت تحقق داره ـ توانائی ما چقدره ـ آیا چند سال بعد هم اینها برای ما مهم هستند ـ......
فکر نکردن به اینها ٬ البته طبیعیه و شاید اگه توی کودکی به این نکته ها فکر کنیم : غیر طبیعی باشه .
خود من توی دوران کودکی به چیزهائی فکر می کردم که الان برام اصلا مهم نیست . مثل : انتقام گرفتن از بعضی آدمها .
آپدیت کردم .
خوبی
دنیا رو عوض نکردی مهربونم؟
و چه قدر نگاه مون به دنیا قشنگ بود همه چیز را روشن می دیدیم حتی تاریکی را اما گذر زمان پرده از اسرار تلخی بر ما گشود چیزهایی که دوست نداریم باور کنیم اما حقیقت را نمی توان انکار کرد .
هنوز هم دست هامون کوچیکه برای آرزوهای بزرگ الانمون ...
آپدیت شد .
آره من یادمه
با این مطلبت منو به رویاهم بردی
و شور شوق جوانی
و افسوس انچه که نتوانستیم
و فرصتی که دیگر بدست نمیاد
خواهرکوچولو چرا نمینویسی؟
خوبی ؟