*برای دختر کوچولوی توی آینه و دلتنگی هایش
دلم می خواد دستامو دراز کنم تا آسمون.دلم می خواد ستاره ها رو بچینم و بذارم توی چشمام لونه کنن. دلم می خواد دستامو بسپارم به بارون،تنم رو بدم به باد.دوست دارم با ابرها همبازی بشم و خورشید رو بغل کنم.خورشید گرمم می کنه،اونقدر گرم که دیگه هیچ وقت سردم نشه.
دلم میخواد روی ماه تاب بخورم و از اون بالا زمین رو نگاه کنم،آدمهایی که تند و تند توی پیاده رو ها راه می رن، به هم تنه می زنن و یادشون می ره آرزوهاشون رو کجای این لحظه ها جا گذاشتن.
از اون بالا اینجا حتما خیلی با نمکه! شاید هم خیلی وحشتناکه...
نه دخترکم، تا نرم اون بالا نمی فهمم این پایین چه خبره،آخه می دونی چیه؟ بعضی یخها رو هزار تا خورشید هم نمی تونه آب کنه، وقتی این پایینی،وقتی از خورشید دوری،وقتی ستاره ها توی چشمات نیستن،اگر یخ بزنی نمی فهمی چه خبر شده .مثل من،مثل دوستم،مثل همسایه مون...بعضی وقتها همه مون می شیم آدمهای یخی،اما اگه بری اون بالا تو آغوش خورشید شاید معنی گرما رو بفهمی و دیگه جرات نکنی یخ بزنی.
می فهمی چی می گم دختر کوچولو؟ فکر کنم فهمیدی.آخه دو تا ستاره توی چشمهات روشن شدن...
پیش از اینها ستاره ام را در آسمانها می جستم...چشم که گشودی در زمین یافتمش...(مسعود)
بنام هر که می خواهی
شب که میشه یه سبد پر از ستاره از چشمام می چینم واسه تو.......!
salam
khobi maryam khanum
bebakhshid dir behet sar zadam
neveshtad ziba bood
be ma ham sar bezan
Ya hagh
سلام . من هم با حرف هات موافقم . هم در مورد اینکه ما انسانها ٬ بعضی آرزهامون رو در جریان زندگی فراموش کردیم که یکی از آنها خوب بودنه . هم در مورد اینکه بعضی ما انسانها یخی هستیم چون خیلی از احساس ها و لذتهای خوب را فراموش کردیم .
آپدیت شد .
ای کاش می شد هی بری اونجا ......اخرش رو خیلی قشنگ تموم کردی خیلی خوشم اومد ...زت چوغ
حیف که همش رویا است
alie...ali bood neveshtat.....midooni khoobe ke hamaye dokhtar kochoolaha midoonan ke bayad faghat ye setare bechinan...age 2 ta beshe..shayad nardeboon chap she.......:) oohum...
یاحق
همیشه از خدا خواستم!
خورشید !