* سهراب دزدان مادربزرگ با اون قورباغه ی بانمکش...
راننده ی آژانس عجیب توی آژانس دوستی...
کارگردان و بازیگر اولین تئاتر درست و حسابی که توی عمرم دیدم:چیزی شبیه زندگی...
شعرهای کتاب من و نازی که هر کدوم رو پنج بار خوندم تا فهمیدم چی به چیه...
قیافه ی ساده و مهربونش...
سال ۸۳ سال تا حالا سال زیاد خوش یمنی نبود.حسین پناهی هم رفت.یادش گرامی.
* همه چی از یاد آدم می ره الا یادش که همیشه یادشه!
(حسین پناهی)
* تا چند وقت پیش چای بدون شکر نمی تونستم بخورم.دیروز فهمیدم چای تلخ اونقدرها هم غیر قابل تحمل نیست.آدم همیشه به تمام تلخی ها عادت می کنه؟
مریم سلام . خبر فوت حسین پناهی را همین الان از تو شنیدم و باورش برام سخته .
من اصلا نمی تونم چای رو تلخ بخورم اما آره ما ادم ها هم به تلخی های زندگی عادت می کنیم و هم به خوبی ها و خوشی ها آن ٬ اما یکی زودتر خودشو تطبیق میده و یکی دیرتر و به اصطلاح با آنها می جنگه تا شاید این واقعیت را به تاخیر بندازه .
آپدیت شد .
با جمله آخرت کاملا موافقم... (بهت لینک دادم :)
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
سلام. نمی دانم باید چی گفت در پای این خبری که هست
عادت میشود.خیلی راحت...
چی بگم؟ راستش من تازه دارم در وبلاگ شما در این مورد می خونم. روحش شاد.
فلانی یار خوبی بود و ما قدرش ندانستیم...من شخصا به شنیدن این جور خبرها هیلی وقته عادت کردم...
من هم ازو یادی کردم با...
سبز باشی تا بعد بای
خدا بیامزرتش ....همیشه ازش خوشم می یومد واسه این که خیلی سرش می شد در عین ها خیلی ساده و روان بود ....زت چوغ
سلام مریم
وبلاگ خبی داری
یک سوال داشتم که چه جوری عکس داخل وبلاگ میزاری
ممنون (اگر جواب سوال من را ایمیل کنی)
جا مانده است چیزی ،جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه
و نه
دندان های سپید
حسین پناهی
سلام اینجا خیلی خوب و صورتی و با حاله طفلی حسین خیلی صاف بود روحش شاد راستی از نهوه فوتش خبری داری؟
من یه جورای دوستش داشتم شدید
تلخی یه چیز ِ ذاتیه......واقعا چرا ماها مرده پرستیم؟؟؟
khoda biamorzatesh
adame paki bod
ino ba karasho harfasho chehrash hamishe dad mizad
mamnonam nazaramo mikhonid