تا کی می خواهیم ادامه بدیم؟به کجا می خواهیم برسیم؟با این دعواها و تحقیرها,با خراب کردن همدیگه قراره کجا رو فتح کنیم؟دوستان عزیز وبلاگ نویس,همسایگان مجازی من.فکر می کنید آخرش چی میشه؟این دعواهایی که هر چند وقت یک بار توی وبلاگستان راه می افته قراره چی رو ثابت کنه؟
می خواهیم توی وبلاگستان چی رو یاد بگیریم؟اصلا برای چی وبلاگ داریم؟این چیزهایی که توی وبلاگهامون می نویسیم به راحتی می تونه توی یک دفتر خاطرات جا بگیره.ما می نویسیم تا بقیه رو توی افکارمون شریک کنیم.می نویسیم تا انتقادها رو بشنویم و با تشویقها دلگرم بشیم و با دوستان وبلاگی دنیای جدیدی رو تجربه کنیم.جز اینه؟پس چرا تحمل کوچکترین انتقادات رو نداریم؟چرا فقط منتظر یک فرصتیم تا کسی رو که عقایدش رو قبول نداریم له کنیم؟ما که از همه چیز انتقاد می کنیم.از خدا,از دین,از زمین,از زمان...پس چرا خودمون توی حل کردن کوچک ترین مسائل موندیم؟ما که این همه ادعای دموکراسی داریم.پس چرا نمی تونیم عقاید همدیگه رو بپذیریم و با اونها کنار بیاییم؟
قرار نیست که همه ی آدمهای دنیا مثل هم فکر کنن.اصلا اون چیزی که یک جامعه رو تشکیل میده طرز فکرهای مختلفه.این وبلاگستان هم نمونه ای از جامعه ی اطرافه.هر آدمی حق داره عقاید خودش رو داشته باشه.
یک بحث راه می افته.دعوا شروع میشه.کم کم دامنه ی دعوا گسترده میشه و چند نفر به دعوا کننده ها(!) اضافه میشه.بعد کامنتها میشه فحش.نوشته هامون میشه تحقیر و توهین.
دوستان...کمی بیندیشید.صلح و آرامش را از دنیای وبلاگستان نگیرید اگر دوست دارید در دنیایی سرشار از صلح و آرامش زندگی کنید!
بعد از تحریر:در این پست جواب تمام نظرات را می دهم.

جدید ترین نوشته م:

رد نگاه پرنده
بیرون از میله های قفس
به پنجره ای می رسد
که با نرده های آهنی مسدود شده!

ایمان بیاوریم به آغاز فصل گرم!

به نظر من روزها رنگ و بو دارن.می دونی خوبی روزها چیه؟اینکه خودمون می تونیم رنگ و بوش رو انتخاب کنیم.اما این روزها,لحظه ها با من سر لج افتادن!هر کاری می کنم که کمی صورتی و سبزشون کنم همراه با عطر بارون و توت فرنگی...باز هم سفیدند.بی رنگ و بی بو!