چقدر پریروز قشنگ بود!خیلی خوش گذشت.وقتی رسیدم اون جایی که قرارمون بود دیدم یکی داره با پلیس دعوا می کنه.رفتم جلو دیدم
نازنینه!بالاخره پلیسه رو راضی کردیم جریمه ش نکنه.اما فکر می کنم باید می کرد!بالاخره یه راننده ی تازه کار باید یاد بگیره جاهایی که تابلو توقف ممنوع گذاشتن پارک نکنه,هر چند منتظر دوستش باشه!!از فکر اینکه نازنین رانندگی کنه و من سوار ماشینش بشم تنم می لرزید.اما در کمال تعجب سالم رسیدیم خونه!مرسی
نازی جونم!
بعدش زیر اون بارون وحشتناک با مامان رفتیم پارک دویدیم.اونقدر خیس شده بودیم که به سختی راه می رفتیم.لباسهام سنگین شده بود اما توی این سه هفته ی اخیر تا این اندازه احساس سبکی نکرده بودم...من بدجوری به معجزه ی بارون ایمان دارم!و معجزه ی یه دوست خوب!
*نازنین جون!اون دورزدنه به هیچ وجه تقصیر من نبود...نمی تونستم بگذارم ورود ممنوع بری که!!
آفرین.چه وبلاگ قشنگی داری.اگه وقت کردی یه سری هم به ما بزن.اگه خواستی تبادل لینک کنیم.موفق باشی.
لحظه ای در فکر تو در خیالت گم شدم :::مرا قابل بدان وبه کلبه درویشی من سری بزن موفق باشی :::www.sebtein.i8
سلاااا م :)))) بابا اون دوره هم خودش عالمی داشت :))) ... بابا من بخ بخ که راننده خوبیم که آخه !!! :))) ووووی خیلی خوشحال میشم میبینمت :* ... خیلی گلی ... مواظب خودت باش ... بای بای
امان از این جریمهها . . . واقعا خیلی زیاد شدند و آدم یه جاییش بدجوری میسوزه!!
جفت معجزه هایی که گفته بودی رو قبول دارم ...خوش باشی ...زت چوغ
یک بار جستی ملخک ...
منم زیر بارون دویدن میخوااااااااااااام..........
بابا شما اینکاره بازید...
وووووواااااااااااااااییییییییییی ..
کووووووووووووووووووووووووووول
با این دویدن زیر بارونت کلی حال کردم
از این که میای و کامنت میزاری ممنون
منم عاشق بارونم طوری که هر وقت بارون میاد مثل دیوونه ها میرم انقدر زیر بارون تنها راه میرم تا یا من از رو برم یا ابرا از روب رن و دیگه نبارن به هر حال موفق باشی .
زیر بارون بودن به همه چیزش می ارزه ... حتی به سرد شدن ... حتی به سرما خوردن ..حتی خونه خوابیدن ... حتی آمپول زدن ... من حاضرم برای بارون تب کنم ... من حاضرم زیر بارون بمیرم ... باور کن ...
سلام
تو مسنجر برات آف گذاشتم
اگکه مسنجر نداری بهم میل بزن
مریم برو اینجا:http://sunboyz.blogsky.com بهت یاد میده چه جوری تبلیغ وبلاگت رو برداری.