* وای به حال کسی که جنوب شهرش میدون آزادی باشه!
* یکی از سخت ترین کارهای دنیا اینه که خودت ندونی چته بعد بخوای برای یکی توضیح بدی چته!
* باید تا دو هفته دیگه یه تحقیق رو تحویل بدم.تنها قدمی که برداشتم خریدن تلق و شیرازه بوده!
* اگر کتاب روی ماه خداوند را ببوس رو نخوندین عجله کنید!
*از صداقت و جسارت فیلم بوتیک خیلی خوشم اومد و معصومیتی که توی صحنه هاش پنهان بود مخصوصا صحنه هایی که جهان و اتی با هم تنها بودن (توی کافی شاپ و مترو و ...).هر چند فکر می کنم بوتیک همه چی رو اونقدر تلخ و سیاه نشون داده بود که وقتی از سالن سینما اومدم بیرون باورم نمی شد آسمون می تونه آبی باشه یا اون دختری که از کنارم رد شد داره می خنده.در هر صورت دیدن این فیلم رو از دست ندید.حتی اگه شادی های آدمها توی صحنه ی آخر فیلم(عروسی) به نظرتون احمقانه بیاد چون با دیدن فیلم فکر می کنید خوشحال بودن دلیلی نداره وقتی اشخاصی مثل اتی توی این دنیا هستن!
*نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
(هوشنگ ابتهاج)
* از نظر
باران عزیز برای پست قبلی ام خیلی ممنونم.باعث شد از خودم خجالت بکشم که چرا درباره ی یک مادر این شکلی صحبت کرده بودم!
*
میلاد خداحافظی کرد تا تابستون دوباره برگرده!
پیوست:چقدر علامت تعجب گذاشتم!راستی...صفحه اول
بلاگ اسکای رو دیدین؟!
سلام
به ما هم سر بزن
سلام مریم جان
وبلاگ ساده و قشنگی داری .
یه سری بیا وبلاگ من کارت دارم .
قربانت
۱.من اینجوری برداشت میکنم که هه!تازه جنوب شهر ندیده!
۲.دقیقا!
۳.:))))ایول!!!!!!توام مثل خودم خیلی فعالی!:))تحقیق چی هست ؟ایشالا تمومش کنی
۴.باشه
۵.ندیدمش.ولی فکر میکردم که خیلی متظاهرانست.ولی انگار همه خوششون اومده بود.برم پس حتما.به سیاهیش میرزه
۶.آی که نگاه بهترین زبون دنیاست;)
۷.آخه آدم یه کم حرص میخوره و خندش میگیره.ولی درسته عظیم ترین احساسه حس مادر!(اوه چی گفتم !!!!)
۸.چون میترسم سوتی بدم اونی رو که میخوام بگم نمیگم!
من بیشتر از تو به کار میبرم!!!!کله داداش؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوش باشی گل مریم:)
من که شکر خدا اینقدر زرگم که هم فیلم بوتیک رو دیدم و هم کتاب روی ماه خداوند را ببوس رو خوندم!!!!!!!!!!!!!!!!
مریم عزیز ! ممنونم از اینکه به وبلاگم سر زدی !
از نوشته هات خیلی خوشم اومد :) بازم اینطرفا میام :)
من خیلی دوس دارم بوتیک رو ببینم......ولی هنوز نشده تو هم اینجوری گفتی دیگه واجب شد ...زت زیاد
کجاشو دیدی ؟ من خیلیا رو میشناسم که واسشون ونک به پایین جنوب شهره ...
مریم عزیز ... بوتیک همون تلخی هاییه که خیلی هامون دلمون نمی خواد ببینیم ولی یکی دیده ... تو عمرمون هزار تا « اتی » دیدیم و فراموش کردیم ..همینه که اذیتمون میکنه ...
من هم وقتی صفحه اول بلاگ اسکای را دیدم تعجب کردم! اما حیف که کاربر جدید قبول نمی کنه
سلام. خیلی وقت بود که یه وبلاگی که از خوندنش لذت ببرم رو کشف نکرده بودم! موفق باشی دوست جدید و شیوا قلم من.
در اولین فرصت که تونستم وارد وبلاگم بشم میلینکمت.
سینما برو شدی!
سلام
فرقی نداره کجا باشه مهم اینه که میدان آزادی هست,حداقل در اسم,در مورد تحقیقت هم جدا خیلی جلویی چون من خودم همون کارم نمیکردم تا روز آخر
اون نوشته بلاگ اسکای هم همون میدن آزادی جنوب شهره
:):*
سلام..خوبی..وبلاگ ساده ولی خوشگل داری...یکی از کارهای سخت دیگه دنیا اینه که بدونی چته ولی نمیتونی واسه کسی توضیح بدی
سلام...اینو نگاhttp://www.iftribune.com/news.asp?id=1&pass=316
ندیدم هنوز
امدم تا ادای احترامی بکنم
از این که بهم سر زدید سپاس گزارم
بدرود
راه حلش یه کم جستجو با گوگل فارسی و چند برگ آ۴ و یه پرینتر سوزنیه
هنوز وقتی یه نفر نظرم رو راجع به بوتیک میپرسه نمیتونم جواب بدم!
فیلم برای من صحنه های نابی داشت ولی خوب....
بنام هور مزد جاویدان
درود مریم جان
خیلی وقته خوندم کتابو
جالب بودی خیلی
بدرود