*این هم حسم توی یکی از قشنگ ترین لحظه های طبیعت(بارون بهاری!):
بهار
آسمان باران زده
عطر نم و هیزم سوخته
شاید عطر زندگی...
*درسته که دختره خیلی ناز بود.ولی جالب نبود مامانش یک دقیقه یک بار این موضوع رو به من گوشزد کنه.من دختره رو بغل کردم و نازش کردم و با محبت بهش گفتم:کودک جان.مامانش یه جوری نگاهم کرد و گفت:کودک یعنی چی؟عروسکه,عروسک...
بارون جونه طبیعته دوسداشتنش حقیقته
عروسک؟!نمیدونم...
هیچ بارونی بارون بهار نمیشه!
بارونبازیای شمال...
یه خیابون که یه طرفش جنگلهو یه طرفش.
اولترا رمانتیسیسم لغت من درآوردیه؟
آخ که من دلم لک زده واسه همچین بوئی....
بوشو حس می کنم...
عروسک؟عروسکم عروسکهای قدیم!!
بعضی مامان هم خیلی خودشون رو لوس می کنن بعضی وقت ها ...زت زیاد
بارون بهاری جدا خیلی قشنگه و حست هم قشنگه,راستی امیدوارم این بلاگ اسکای دیگه قاط نزنه
سلام
طفل معصوم من.به احساسات ظریفت برخورده.....
عروسک؟خیلی ناز بوده حتما؟
ولی میدونم به نازی من نمیرسیده ه ه ه ه
ه بچه ی زیبا تو دنیا وجود داره که تمام مادر ها خودشون رو صاحب ائن بچه می دونند ... شاید از نظر من و تو خیلی از حرف های بعضی از مادر ها عجیب به نظر بیاد ... ولی با یک کلمه میشه توجیه کرد ... اونا « مادر » هستند همین ...ی
سلام...آغاز آشنایی...
عجب مامان متعصب توی ذوق زنی بود ه ها:)
بارون رو دوست دارم هنوز ........... راستی من نگرفتم این عروسک بود یا بچه بود ؟؟؟؟
salam ,,,,,,, avalin ashnaei dar zemn say kon dige bacheye kasiyo baghal nakoni baroonham zibast makhsosan on boooo