این جدیدترین نوشته مه:
میخوام لحظه هامو رنگ کنم
به سطلهای رنگم نگاه می کنم
دو تا رنگ بیشتر ندارم
سیاه و سفید
دلم یه عالم رنگ میخواد
سیاه و سفید رو با هم قاطی میکنم
رنگم خاکستری میشه
میخوام لحظه هامو رنگ کنم
دلم یه دنیا رنگ میخواد
از سبز چمنی گرفته تا آبی آسمونی
به یه سطل رنگ خاکستری ام نگاه می کنم
دلم بهانه ی گریه رو می گیره
میخوام لحظه هامو رنگ کنم
لحظه های شاد:قرمز و صورتی
لحظه های نمناک:آبی
لحظه های آروم:سبز
و لحظه های تیره:خاکستری...
میخوام لحظه هامو رنگ کنم
اما فقط خاکستری دارم برای لحظه های تیره
به دنیای بی رنگم نگاه می کنم
رنگ خاکستری رو می زنم به آسمون
آسمون تیره میشه
همه جا بوی بارون می گیره
میخوام لحظه هامو رنگ کنم
داره بارون میاد
همه جا رو میشوره
لحظه هام بوی بارون می گیرن
همه جا رنگ بارون میگیره
میخوام لحظه هامو رنگ کنم
حالا دو تا سطل رنگ دارم
یه سطل رنگ خاکستری
یه سطل رنگ بارون...
من که فکر میکنم سطل من سیاه سیاهه...
کاش همه رنگها رو داشتيم
اونوقت ميتونستيم لحظه هامون رو شادتر بکشیم
man va to va baran dar sokoote sarde baran!
behem dar bezan
montazeram
سلام دوست من ...
وبلاگت خیلی زیباست ، نوشته هات رو هم خیلی دوست دارم
اگه خواستی خوشحال میشم بهت لینک بدم ، سری به من بزن و نظرت رو بهم بگو...
قربانت
یه دوست
سلام دوست عزیز... نوشته هاتو خوندم... قشنگ مینویسی... امیدوارم همچنان موفق باشی...(( زیبا ترین رنگ دنیا : سیاه )).
لحظه که کاغذی شد
رنگش هم می شه کرد
راستی
معنا رو از یاد نبریما
سلام مریم جون
خدا کنه رنگهای دلخواهت رو گیر بیاری و در ضمن بهتر شده باشی
اما خانومی چه وجه تشابهی بین بوق گاو و خروس هست من نفهمیدم
سلامتت آرزومه
از این نوشته هاتون بیشتر واسمون بذارین اینجا
من فیوز لحظه هام سوخته ...
همشون بارونی هستن ولی برف پاک کن کار نمیکنه... !!!
کار خودت بود؟ واقعا زیبا بود
رنگ٬ رنگ٬اگه فقط رنگ سیاه داشتیم چی؟؟؟؟
( بنام تو ای ارام جان ) .......... سلام ضمن تبریک میلاد خجسته ی حضرت فاطمه ی معصومه علیه السلام بر همگان و بخصوص بر شما خواهر گرامی ؛ مریم خانم یه پیشنهاد کوچیکی دارم : ببینم اگه یه کم دو خط اخر رو پرداخته تر میکردی بهتر نبود مثلا می نوشتی : حالا دو تا سطل داریم ( رنگ حذف بشه ) یه سطل رنگ خاکستری ؛ یه سطل بارون ؛ ابی اسمانی ..... و باز میتونستی با بها دادن به ابی اسمانی شعرت را ادامه بدی و از دل ابی که مظهر عشق است و حیات ؛ شور و نشاط را از دل خاکستری بیرون بیاری ؛ همونگونه که ققنوس از خاکستر خود تجدید حیات میکنه ........ البته امید وارم جسارت بنده رو به بزرگواری خودت ببخشی و جا داره از شعرت هم تمجیدی داشته باشم چون که با زبان دل بیان شده بود و لاجرم بر دل هم مینشیند ..........نگاه کن که غم درون دیده ام ؛ چگونه قطره قطره اب می شود ؛ چگونه سایه ی سیاه سر کشم ؛ اسیر دست افتاب می شود ؛ نگاه کن ؛ تمام هستیم خراب می شود ؛ شراره ای مرا به کام می کشد ؛مرا به اوج میبرد ؛ مرا به دام می کشد ؛ نگاه کن ؛ تمام اسمان من پر از شهاب می شود ......... عزت زیاد / سر فراز باشید
سلاطل رنگ من آبیه!
اما نه بزار قشنگ ترببینم!
این لکه های سیاه چیه؟!
شعرت عالی بود فعلا نه تنها شطل تو تمام دنیا به نظر من یه خاکستری دبش بد رنگه که ازش متنفرم کاش دلمون وا شه
سلام عزیزم.امیدوارم رنگهای زندگیت همیشه زیاد و پر نور باشن.اما سیاه را فراموش نکنیم.رنگ زیبایی که همه میگن بده.صفحه روبروتو سیاه کن و بهش خیره شو.چی میبینی؟سفیدی فردا را.صورتی هر رویا و آبی هر لحظه.سبزی وجود مادر و پدر.
باز به صفحه سیهت نگاه کن.حالا چی میبینی؟
رنگین کمان خداوند.
سوار رنگین کمان شو و با او برو و بدان که سرانجامت رنگین است.
سری به اقیانوس خداوند بزن.لینک هم بدی خوشحال میشم.در پناه حق.