این روزها، روزهای بی تفاوتی اند انگار.اما می دونم.اون بارونی که قراره منو بشوره،اون بادی که قراره بوزه و من رو با خودش ببره،اون لحظه ای که من باید تسلیمش بشم تو راهه...توی یکی از همین روزهای معمولی و خنثی اون اتفاقی که باید بیفته می افته.اون چیزهایی که قراره از راه بیان و همه چی رو عوض کنن توی معمولی ترین لحظات از راه میان،درست وقتی که اصلا انتظارش رو نداری.

نظرات 8 + ارسال نظر
ققنوس جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:27 ب.ظ

همین معمولی بودن لحظات , یکهو پیش اومدن اونا و غیر قابل پیش بینی بودنشونه که جالبشون میکنه

نگین جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:44 ب.ظ http://yelena.blogsky.com

سلام را اینجوری فکر می کنی اون اتفاق افتاده سالهاست

که منو شسته و دورم حصاری کشیده موفق باشی

فیروزه جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:56 ب.ظ

اولا چه اتفاقی...گفته باشم حق نداری اتفاقی برات بیوفته....
بعدشم تو انگشتر تو انگشت کوچیکت بکن خوشت نیومد بیا منو بکش

علی جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:58 ب.ظ http://ali1k.blogsky.com

سلام.انتظار خیلی سخته!

اهورا شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:56 ق.ظ http://www.ahora7.persianblog.com

به نام خدا ...
سلام به شما .
هر کسی در یه گوشه ای از این هستی انتظار یه چیزی رو میکشه بعضیها هم نه براشون فرقی نداره . تنها یه چیزی هست که منو گیج کرده ... آخرش چی میشه ؟؟؟ و بقولی:
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود ؟؟؟
خیلی دلم از این بابت گرفته و میدونم حالا چه اینجا و چه اونجا پیداش میکنم .
ببخشید با حرفهای درهمم وبلاگتون رو آلوده کردم

ماه مهر شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:15 ب.ظ http://mahemeh.blogsky.com

سلام خواهر جوووووووووووووووووووونم
خوبی؟
منتظر باش..
روزای خیلی خوب تو راهه!
می بوسمت!

هواگرد شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:53 ب.ظ http://pilotkhaki.blogsky.com

سلام ... درست همینجوره که میگین ...
یهو از او بالا یه چیزی میفته پایین

فیروزه یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:25 ق.ظ

عزیزم اپدیت کن.........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد