میخواستم یکی از متنهای خودمو بنویسم.اما بیچاره مثل بچه های سر راهی شده!چند بار نوشتمش اما تا خواستم publish کنم پیغام خطا داده.الان هم خواستم دوباره تایپ کنم دیدم طولانیه.من هم سرعت تایپ فارسیم به اندازه سرعت نوره(بلا نسبت سرعت نور) پشیمون شدم.یه چیزی هم دیشب نوشته بودم خواستم بذارمش اینجا دیدم خیلی خصوصیه.از اون متنا بود که فردا پشیون میشم که چرا گذاشتم اینجا.فکر میکنم یک بار هم گفتم هیچ متنی رو پاک نمیکنم.خلاصه این جوری شد که امروز این شکلی شد!(توضیح مترجم:امروز از چرندیات نامبرده بسی چند در امانید!)دارم یک کتاب فوق العاده میخونم.در اولین فرصت راجع به اون مینویسم.
خاطرات پراکنده نویسنده:گلی ترقی اگه تونستید حتما بخونید.موفق شاد و پیروز باشید.
سپاسگزارم از پروردگار بزرگ که همه چیز با وجود اون ممکن می شه بعد هم از تک تک شما خانم ها و آقایون متشکرم که ....
خدا را ۳۰۰ هزار باز شکر که در امانیم
خدایا خدایا مرسی
سلام بابا یواش ما خجالتی هستیم ای عکسا چیه
خو مگیه چی می شه به کاکا سمبو لینک بدی دمت گرم
مطالب بروز شد:(12/4/1382):::::::::فرار ابراهیم نبوی به فرانسه--------1روزبازداشت من-----------سعید عسگر=2+عشق و شعر یک باتوم دارم برقیه)
مریم جون حالا که از خانم ترقی گفتی می گم که کتاب جدید ایشان بعد از این یکی
۲ دنیا است
نثرش خیلی قشنگه بی نهایت صمیمی و کودکانه است
البته خاطرات پراکنده بهتره
نه.خدا شوخی نیست. چون خدا تنها کسی که حرفش توی
دل ما انسانهامی افتد.
هر گاه ناراحت شدی اون پناه ببر
فقط اون
همش خیلی عالی ممنون