دلم میخواد دستم رو دراز کنم.یکی از این ستاره های چشمک زن رو بگیرم از همون ستاره ها که انگار یکی داره توش می خنده.دلم میخواد با ستاره بازی کنم.تا خود صبح براش شعر بخونم.بعد آروم زیر گوشش زمزمه کنم:تو میدونی چرا شازده کوچولو از دنیای ما رفت؟؟
باور نمیکنم
که ناگهان به سادگی آب
از ساحل سلام دل برکنم
تا لحظه لحظه در دل دریای دور
امواج بیکران دقایق را پارو زنم
(قیصر امین پور)
مریم جون سلام
چه قدر وبلاگت عاله همین طور ادامه بده
قربونت شهلا
بهش بگو اگه شازده کوچولو را دید سلام من را بهش برسونه
من که تا حالا این کتابا نخوندم ولی باید کتاب خوبی باشه
مریم خانومی
تو اینقده ماهی که دستتو هم دراز نکنی ستاره خودش تالاپ می افته تو دامنت . باور نمی کنی ؟ خوب این دفه که یه ستاره رو پسندیدی بهش بخند من مطمئنم که عاشق خندت می شه و خودش می اد ......
:)
سلام...
بدون اقراق می گم وبلاگت بهترین وبلاگیه که تاحالا دیدم...
همه چیزش عالیه...
شازده کوچولو هم نرفته اون باماست فقط کافیه معصومیتمون
رو دوباره پیدا کنیم... با کودک درونمون آشتی کنیم...
حتما بهت می لینکم....
از اینکه اینجا اومدم واقعا خوشحالم...
موفق باشی و آزاد...
هنوز کلی شازده کوچولو اینجان
همه ی ما اهلی شده ایم
مطمئنم