اینجا داره خیلی شخصی میشه.وقتی اینجا رو باز کردم هدفم دفتر خاطرات نوشتن نبود.نمیخواستم مشکلات و ناامیدیهام رو با شما قسمت کنم.هدفم گم شده.هدفم رو از وبلاگ نوشتن گم کردم.شاید تقصیر خودمه.تقصیر منه که دوست دارم همه رو شاد و پر امید ببینم.اما وقتی به وبلاگهای مختلف سرک میکشم.وقتی میبینم همه شون ناامیدن از آینده و حال.وقتی پرن از غصه و درد. من هم دلم میگیره که نمیتونم هیچ کاری بکنم برای هیچ کس.تا هدفم رو پیدا نکنم نمی نویسم.دعا کنید هدفم پیدا بشه.شاید همین امروز پیدا شد و از فردا دوباره نوشتم.شاید هم اصلا پیدا نشد.اونوقت چیکار کنم؟؟ای بابا....دوباره که شونه هات رو انداختی بالا.تو کار دیگه ای بلد نیستی دختر؟!!!از همه تون ممنون یه عالمه.از ته ته دل برای همه تون یه بغل آرزوهای سبز دارم.حالا گریه نکنید!به زودی با یک بغل آرزوهای رنگی برمیگردم.
پس امیدوارم زودتر هدفت رو پیدا کنی ... دفتر خاطرت بودن هم بد نیست ها ... مرسی سر زدی.
سلام
من آرزوی آبی بیشتر دوست دارم D:
واسه من آبی بیار .... (;
موفق باشی و بای
درود
هدف و مطالب نویسنده رو خوانندگان تعیین می کنند کمن کسایی که برای دل خودشون می نویسن
مریم جون خیلی از میلت خوشحال شدم من وبلاگتو از وقتی دیدم می خونم . دوست دارم....نوجوانانه !
سلام خانومی... وقتی دخترای گلی مثل تو باشن که انقد خشگل بنویسن دیگه کی میره سراغ وبلاگ اونا که بد مینویسن ((خودمو میگم))... راستی چرا بده که اینجا بشه دفتر خاطرات... من که تصمیم دارم از خودم بنویسم و برای ماه مهر بنویسم... خوب بعضی وقتها آدم دلتنگ میشه و نوشتن شاید یکی از بهترین کارایی باشه که میتونه انجام بده.. مثل خود من.. یه روز سبزم.. یه روز آبی.. یه روز خاکستری و تیره.. ولی به هرحال هرچیزی که هست نوشتن توی وبلاگ خیلی راضیم میکنه.. مخصوصا وقتی میدونم دوستای خیلی خوبی دارم که میان و بهم سر میزنن... و اصل همه خود متولد ماه مهره.............که حرف نداره...
سلام
به نظر من بد نیست اینجا به غیر از شعر ؛ خاطرات هم نوشته
بشه ولی با این حرفت که خصوصی شده موافقم باید چیزایی
را بنویسی که زیاد خصوصی نباشه به هر حال امیدوارم همانطوری که میخوایی هدف خودت را بیابی
موافقم باهات..میشه جورایه دیگه ای هم نوشت..مگه دنیا چند روزه که همش به غم و غصه باید بگذره
سلام:
مریم جونم من یه پیشنهاد میدم!تو اول هدفتو توی زندگیت مشخص کن بعد هدفتو از وب لاگ نویسی!باشه؟
خداحافظ
سلام
وبلاگت والا خوبه
موفق باشی
مهم هدف نیست..مهم اینه که به اون هدف دل ببندی...
حالا دل بستی؟؟؟
سلام خانوم اول اینکه من صورتیشو میخوام اگه میشه بعد :)اینکه خیلی خیلی عالی مینویسی و دفتر خاطرات شدنم چه عیبی داره نوشته هات خیلی عالیه و رو ان و ساده و دلنشین و... است( ماشاالله ماشاالله ) اون موقع که با هم بودیم اصلا فکر نمیکردم اینقده خوشگل بنویسی موفق باشی مریم تو نوشتنت ادانه بده قول میدم خودم بکشفمت ممنون که به من سر زدی بازم از این کارا بکن دوست همیشگیت نازنین
سلام مریم جوونم... خوبی؟... نمیدونم چی بگم.. از سردلتنگی اومدم اینجا.. فقط واسه تو میتونم بنویسم و بگم... چی بگم؟؟... یه ایمیل هم برات زدم... مریم چیکار کنم؟...
آی؛ ای کوه بلند؛
ای سراپا همه بند؛
از تو آموخته ام،
که نترسم از غرش ارابه سنگین زمان،
و هراسی ندهم راه به دل از طوفان،
کاه بودن ننگ است،
کوه میباید بود...
سلام مریم جونم. ممنونم از همدردیت...
برام دعا کن..
خیلی دعا کن..
راستی برام از خودت نگفتی..
من منتظرم باشه..
ممنون...
دعا یادت نره...
صدا صدای بادمیاد گریه نکن گریه نکن
انسان فقط برای شادی مریم جون
ببخشید آدرس ایمیلم گم کردم