ظلم ظالم، جور صیاد

یکی از آرزوهام که کاش خیلی طول نکشد برآورده شدنش، رفتن به کنسرت استاد شجریان است. 

امروز داشتم کنسرت همنوا با بم را نگاه می‌کردم، دوربین هی می‌چرخید روی جمعیت، صورت همه خیس بود. 

بعد رسید به مرغ سحر، توی خانه نشسته بودم، زانو‌هایم را بغل گرفته بودم و با صدایی که خودم می‌دانم هیچ خوب نیست بلند می‌خواندم: شام تاریک ما را سحر کن... 

مردم گریه می‌کردند، توی کنسرتی که مال هشت سال پیش بود و انگار نه انگار که مال خیلی وقت پیش است. فکر کردم کاش اصلا آرزویم را عوض کنم، یک روزی بیاید که همه برویم دور میدان آزادی، دست هم را بگیریم، حلقه‌های خیلی خیلی بزرگ، با هم مرغ سحر بخوانیم و بعد اگر اشکی هم توی چشم کسی آمد، اشک شوق باشد، اشک شادی...

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ http://maryamdays.blogspot.com/

آمین

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ http://sareban-msm.blogspot.com

آمین

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ

تو هنوز درگیری؟

فرشته شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ http://www.arezooyekal.blogfa.com

آمین

مهدی شریفی دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ق.ظ http://tofanghaayekaaghazi.blogfa.com

سلام
به روزم با ...
---------------------- زندگی حس غریبی است که ... ------------------

منتظر نقد ارزشمند شما خواهم ماند.

یا علی

یوسف یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ب.ظ http://sargarmy20.blogfa.com

سلام.ممنون از نگاه ژر لطفتون به موسیقی اصیل ایرانی.بخصوص استاد شجریان.موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد