*کلی سفارش کرده بودن بهمون بابت مردهای عرب و اینکه تنهایی جایی نرین و سعی کنین همیشه با هم باشین .یک بار توی مدینه از مسجدالنبی اومدم بیرون که وضو بگیرم.بچه ها توی مسجد بودن.داشتم می رفتم که شنیدم دو نفر پشت سرم می گن:یا اختی،یا اختی...کمی ترسیدم.قدم هام رو تند کردم و دیدم اونها هم قدم هاشون رو تند کردن.تندتر رفتم اما بهم رسیدن...داشتم سکته می کردم که دیدم کلاه آفتابی م رو که وسط راه افتاده بود و نفهمیده بودم آوردن!!
*فکر کن!بزرگ ترین تفریح کسی این باشه که ساعت سه نصفه شب بیرون مسجدالحرام بنشینه و کی.اف.سی و خرما بخوره!
*به این هم فکر کن که حتی تسبیح ها و سجاده ها هم made in china بود.
*قبل از رفتن یکی بهم گفت:من آدم معتقدی هستم اما مذهبی اونجوری نیستم.وقتی رفتی اونجا به این فکر کن این خونه ای که می بینی از وقتی ساخته شده،همیشه یه عده دورش عبات کردن.پره از انرژی مثبت.اگر مدیتیشن و یوگا بلدی از این انرژی های مثبت استفاده کن.
*شنیدم آدم در صفا فرود آمد و حوا در مروه.دویدند تا بین صفا و مروه به هم رسیدند...
سلام
چی شد؟
قرار بود بریام دعا کنی(البته خودم قرار گذاشتم)
خلاصه اگر دعا نکردی بکن و اگر هم کردی از نو دعا کن،چون هنوز حاجتم روا نشده
منتظرم
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
سوغاتی هم اگر می آوری خیلی خودت را به خرج نیانداز
یک چیز ساد هم قبول است
آخی مریم جون.منم از سعدی خیلی خیلی خوشم یاد اما گمونم از مجسمه ی فردوسی حرصم نگیره!!اما تا ندیدمش نمی تونم ضمانت بدم.
سلام
خوبی؟خیلی خوشحال شدم دیدم رفتی مکه.منم دعا کن خیلی محتاجم به دعا آخه یه مشکلی دارم.مرسی مریم خانم
وای چه ذوقی کردم از دیدن این دو تا پست.هم دلم برای نوشته های مریم وار تنگ شده بود و هم با این نوشته ها هوایی شدم.هوایی که بشینم جلوی اون مکعب مشکی باشکوه و زل بزنم به عظمت و سادگیش و غرق بشم تو آرامشش.حتی فکرش هم آرامش بخشه.راست می گی.اون جا بی رنگ بی رنگه.
از همه ی رنگ ها رها میشی...
دلم خواست.خیلی زیاد...
خیلی دوست داشتم این پستت رو و عنوانش رو(البته برای دومی بیشتر باید از حضرت مولانا تعریف کنم:)) ؛) )
چه قدر جالب بهت گفت اون آدم معتقد.
آره وا قعا.هر کسی از ظن خود شد یار من..
بازم بنویس از سفرت.لطفا!
*دلم برایت خیلی خیلی تنگه هم ماهی.و همین طور برای سوپ های بوفتون:)) ایشالا فردا حتما ببینمت :*
مریم جان منظورم از گارد گرفتن اصلا حسادت نبود . من اون قدر المپیاد برام مهم نبود که سر جلسه اش دیر رسیدم اونم تازه خانم نصیری برام اژانس گرفت واگرنه نمی رسیدم . !!!!!!!!
بضاعت من بیشتر از این نبود. امیدوارم خوشت اومده باشه. شعر هم انشا الله صد سال دیگه.!!!!!!!!!!!!!
شادی عزیزم،معلومه که منظورت حسادت نبود!به کاربرد علامت تعجب دقت کن لطفا.حسودی کلا بهت نمیاد!!
بابت پستت هم هزار بار ممنون.شعر هم نمی خوام!همین چیزی که نوشتی جای هزار شعر کیف داد!
حتما آشغال سیبهاشونم ریختن وسط راه !
خوش اومدی حاج خانووووووووووووووووووووووم
سلام
آپ کردم. خوشحال میشم تشریف بیارین
هی خانومه... زیارتت قبول :*
سفرت به خیر حاج خانوم!
سلام حاج خانوم.زیارت قبول!!!چطوری خوبی؟خوش گذشت؟مشتاق دیدار
از سفر نوشته هات لذت بردم....من همیشه عاشق سفر و تجربه های جدید بودم و هستم...شاد زی...
کی اف سی و خرما؟! اه!!!! چقدر طرف بد سلیقه بوده!
آخه کی مرغای سوخاری KFC رو با خرما می خوره؟! سس زنجبیل هم به زور می شه بهش زد!!!
راستی ویدئو کلیپ Amerika رو از Rammestein (رمشتین) تاحالا دیدی؟! پیشنهاد می کنم که ببینی.فوق العادست. آلمانی می خونه ولی جمله ای که باهاش آهنگ رو شروع می کنه اینه: we are living in Amerika صحنه هایی از کل جهان رو نشون می ده حتی ایران. مثلا نشون می ده یارو تو صحرای مصر با لباس عرب کفشای نایکشو در می آره نماز می خونه یا تو چین با لباس چینی مک دونالد می خوره و.... تو آهنگشم از میکی موس و کوکا کولا و اون چیزای آمریکایی که الان تو همه جهان شناخته شده است صحبت می کنه.چیزهایی هم که می گه واقعا همشون حقیقت داره!!!یه صحنه از نماز جمعه تهران هم داره که... نمی شه که همشو بگم! باید ببینی! ;-)
عزیزم خوشحالم رفتی و تجربه کردی همه اون ارامش رو.