*جای شرق این روزها به شدت خالی است.اعتماد ملی بیشتر خبری است تا تحلیلی.
۱- بین کلاسها می خواهیم بروم سینما.میم مثل مادر را انتخاب می کنیم.بعضی صحنه ها چشمانم را می بندم.صحنه آخر هم با بچه ها می زنیم زیر گریه!چراغهای سالن را که روشن می کنند بچه ها با تعجب به صورت قرمز و پف آلود من نگاه می کنند.تقصیر خودم نیست که!من اصولا یک قطره اشک هم می ریزم این شکلی می شوم!بقیه مردم هم دست کمی از من ندارند.مردی پشت سرمان دارد دماغش را می کشد بالا.از فیلم خوشم نیامده،به نظرم ملاقلی پور فیلم را ساخته تا اشک مردم را دربیاورد.بازی گلشیفته فراهانی مثل همیشه خوب است اما کلا این همه غش و خونریزی در طول فیلم...زیاد بود به نظرم.
اگر شرق بود این ها را می نوشت؟
۲-نمی دانم بروم تقاطع یا نه.جایزه از خانه سینما بردن دلیل است فیلم خوبی یاشد؟عده ای می گویند قشنگ است.عده ای می گویند تقلید از تصادف است.عده ای می گویند مزخرف است..
اگر شرق بود این ها را می نوشت؟
۳-کلی کتاب جدید.ترجمه جدید از غرور و تعصب جین آستین.شب های چهارشنبه آذردخت بهرامی.کتابفروشی های میدان انقلاب که پر از کتاب است...
اگر شرق بود این ها را می نوشت؟
۴-محمد رحمانیان و توی گوش سالمم زمزمه کن.فضایش مثل نیمکت است و از شبکه یک پخش می شود.
سریال های ماه رمضان و قسمت آخر اولین شب آرامش(هندی نبود کمی؟!).
اگر شرق بود این ها را می نوشت؟
پی نوشت:منظورم این نیست که دیگر هیچ کجا نمی توان تحلیلی از مسائل فرهنگی،اجتماعی و حتی ورزشی خواند.منظورم این است که شرق به شدت به روز بود.وقتی از فیلم های روز می نوشت ترغیب می شدی فلان فیلم را ببینی.وقتی از کتابی می نوشت زود می پریدی تا بخری...تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
سلام
به امیده دوباره طلوعش...
jaye SoDOKO sharge panjshanbe khalei ! bagie ro velesh
آره ... شرق خوب بود ...
تو که قالبت دست نخورده !
به نظر من تقاصع رو نبینی بهتره .
گاهی به خودم می گم سینمای ایران دیگه چیزیی نداره که بگه.
راستی میلاتو چکم می کنی؟
نداهه الآن داره تو میلت خاک می خوره
سلام مریم!
میبینی تو رو خدا؟؟؟ بعد من به چه امیدی میخواستم برم رشته ی ارتباطات؟؟؟ چپ و راست روزنامه میبندن و توقیف میکنن.... اگه من تو ایران نبودم و تو یه کشور دیگه بودم( با اوضاع اقتصادی سیاسی فرهنگی بهتر) قطعا یا موزیسین میشدم یا خبرنگار..شایدم هردوش! افسوس که من عاشق هر چی تو این دنیا شدم توی ایران آینده و امیدی نداره... به این میگن بدشانسی تاریخی!!! اگه من یه جای دیگه یا یه زمان دیگه بدنیا می اومدم امیدی به خبرنگاری و موسیقی بود ولی حالا....
مریم!!!! گاهی خودمو لعنت میکنم که چرا نرفتم تهران تا لااقل از فضای بازتر اونجا استفاده کنم برای پاسخ به عشق به موسیقی و فیلم و تئاتر و ادبیات و کتاب....
ولی هنر یعنی خلاقیت..یعنی ساختن بهترین از بدترین چیزها....
دارم زور میزنم که نگرش مثبت به مشهدی پیدا کنم که تنها نقطه ی مثبتش امام رضاست ...که خواه ناخواه این نقطه ی مثبت نقطه های منفی رو به دنبالش کشونده... نه نکشونده..بهش چسبوندن!
راستی عکسی که فرستادمو دیدی؟؟؟ وبلاگم آپ کردم..دیدی؟؟؟
به امید طلوع روزنامه هایی از جنس شرق....
خوب باشی
درود خانم آموزگار مهربان........
خیلی دلم می خواست شاگردکلاس شما بودم واز شما می آموختم..............
درضمن من هم درس می دهم برای کسانی که دوست دارند بیاموزند..........
موفق باشی نازنین
...من گاهی ازینکه اشکم پایین نمیاد گریه ام میگیرد....
یه دفه اپ نکنی
گناه کبیرست
۱- میم مثل مادر رو هنوز ندیدم. همه ی ایران این فیلم رو دیدن بجز من. بدم میاد توی جمع اشک از چشمم در بیاد.
اگه شرق قبلا از دست موضوعات نوشته پس بازم می نوشت اگر ادامه حیات داشت در اون مقطع.
۲- فقط صحنه تصادف اول فیلم رو دیدم. ولی مزخرف رو خوب اومدی درست مثل خودم من !
اگه شرق قبلا از این دست موضوعات نوشت پس بازم می نوشت اگر ادامه حیات داشت در اون مقطع.
۳-من همیشه پایه خرید کتاب بودم اما خوندنش.. .
اگه شرق قبلا از این دست موضوعات نوشت پس بازم می نوشت اگر ادامه حیات داشت در اون مقطع.
۴-آره مال قبل از سکته بهروز بقائی میشه. هم بازیگرای خوبی داشت و هم کارگردان.
اگه شرق قبلا از این دست موضوعات نوشت پس بازم می نوشت اگر ادامه حیات داشت در اون مقطع.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درک می کنم شما خواننده این روزنامه بودید.