یک آلبوم تکنوازی پیانو را گذاشتهام روی تکرار، پرده را زدهام کنار، دراز کشیدهام و به ردیف پنجرههای روبهرو نگاه میکنم... انگار که پنجرهها هی میروند توی هم... یک چیزی توی هوا هست، یک خاصیتی که نمیتوانم ندیدش بگیرم...به نظرم موسیقی پخشش کرده توی هوای ساکن اتاقم، این آرامش سیال را که انگار رنگی از یک غم چندهزار ساله دارد... غم چند هزارساله؟ بله...شما عمر زمین را حساب کنید... چهقدر هجران،چهقدر جنگ، چهقدر دوری، چهقدر از دست دادن، چهقدر نرسیدن، چه قدر دیر رسیدن، چهقدر شکست، چهقدر ترس، چهقدر زمین خوردن و باز بلند نشدن، چهقدر زخم برداشتن... گاهی یک موسیقی میتواند اندوه هزارسال آدمی را جمع کند توی نتهاش، توی همان چند دقیقه... یک اندوه تهنشین کمرنگ، انگار داری از پس شیشهای غبارگرفته نگاهش میکنی... میتواند جمع کند توی نتهاش و رنگ آرامی بزند بهش... انگار شب باشد و نشسته باشی لب دریا و دریا موج بردارد، موج بردارد و رسالت تو این باشد که موجها را نگاه کنی و نگاه کنی...که توی ساحل باشی... سبکبار؟ گمان نکنم... آخ که کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟
یاسمین
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 ساعت 12:24 ب.ظ
از وبلاگ آقای الدفشن خواندم «ترانهها به اندازه اندوه شنونده غمگیناند.» بعد یاد تو افتادم. یاد اینکه هنوز نیومدم کامنت بگذارم که چهقدر این پستت خوب بود. عالی :*
بعد فکر کن به اینکه کسی به همه ی اینها فکر کند.به اینکه وارث چه تاریخ ِ دور و درازی است.. چه روزگار بلندی...چه اندوه ها و شادمانی های کشیده ای از مبدا تاریخ تا امروز... فکر کند که او پشت سرش همه ی این تاریخ را دارد... اوووه! همان بهتر که فکر نکند! شاد باشید و تندرست و بر قرار...
اوای پیانو خیلی زیباست.............
از وبلاگ آقای الدفشن خواندم «ترانهها به اندازه اندوه شنونده غمگیناند.»
بعد یاد تو افتادم. یاد اینکه هنوز نیومدم کامنت بگذارم که چهقدر این پستت خوب بود.
عالی :*
بعد فکر کن به اینکه کسی به همه ی اینها فکر کند.به اینکه وارث چه تاریخ ِ دور و درازی است..
چه روزگار بلندی...چه اندوه ها و شادمانی های کشیده ای از مبدا تاریخ تا امروز...
فکر کند که او پشت سرش همه ی این تاریخ را دارد...
اوووه! همان بهتر که فکر نکند!
شاد باشید و تندرست و بر قرار...
چهقدررر خوب بودن این کلمهها...
چهقدر خوب که مینویسی دوباره اینجا :)
کجا دانند ...؟
این نت های پیانو وحشتناکند در غم سراییییییی
من غرقم الان در دریایی از اندوه
می دانی ؟
وقتی قبل از برگشتن فعل رفتنی در کار باشد
محبت خراب می شود
محبت ویران می شود
محبت هیچ می شود
باور کن ..
یا برو ، یا بمان
اما اگر رفتی
هیچ وقت برنگرد
هیچ وقت ..
{ نادر ابراهیمی }