از همین جوری ها -4

صبح زنگ زدم به فائزه...همین جوری که خواب آلود بودم حرف زدیم. از زمین و هوا، نیم ساعتی شد... بعد قطع کردم و دلم خواست که سه سال پیش بود. سال آخر لیسانس. مرجان و فائزه را داشتم و هی تلک تلک توی دانشکده پرسه می‌زدیم و چایی و املت می‌خوردیم.

قطع که کردم گریه ام گرفت... پاشدم رفتم دم پنجره و بیرون را تماشا کردم... به نظرم دنیا خالی شده. آذر که بیاید بیست و پنج ساله می‌شوم...رفتم دلشدگان را گذاشتم توی ضبط... خواند و خواند... گلچهره مپرس، گلچهره مپرس...

به نظرم دیشب خواب واو را دیدم...یک جور خوبی بود، نشسته بود رو به رویم و می‌گفت من یک جای این دنیا منتظرت هستم...مطمئن باش!

بیدار که شدم دلم گرفته بود، از این که ده سالگی‌ام این قدر احمق بود که فکر می‌کرد آدم‌های توی کتاب‌ها زنده‌اند...از این که رویاهای ده سالگی هنوز توی بیست و چهارسالگی سرک می‌کشند، از این که دوست داشتن این‌قدر سخت است و از این‌که آدم بزرگ می‌شود و می‌بیند دنیا هم خیلی بزرگ است و با همه بزرگی‌اش، باز تنگ می‌شود گاهی...سخت می‌گیرد...

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
سولاپلویی سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:15 ب.ظ http://solitude.blogsky.com

چه قدر آشنا بود جمله های ات و حال ات. یک بار می ایستی و نگاه می کنی چه قدر سال گذشته. چه قدر زندگی سخت بوده و آسان. چه سهل بوده و چه ممتنع. و دنیا چقدر بزرگ است و انسان گاه چقدر کوچک. و به فردایی فکر می کنی که خواهد امد - با سنگ دلی - و تو را محو خواهد کرد و خاطره ات را فراموش خواهد کرد و ادامه خواهد داد. باشی یا نباشی؛ همین قدر بی رحمانه.
جای شکر دارد که در بیست و پنج سالگی به این رسیده ای و نه سی سالگی...

مهناز سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ

shahrzad یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ق.ظ

maryam manam dooset darama

مانی دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:41 ق.ظ http://www.maani2.blogfa.com

بهار پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود ....

دعا چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ

بچه ها سلام
بدون شک تا حالا خیلیاتون با نوشته های مهدیار صفا کردین و گریه کردین و خندیدین
پس برای جبران گوشه ای از زحمتهای مهدیار ، توی این روزهای قشنگ که صحبت کردن با خدا برامون راحت تر شده، برای شفای مادر عزیزش که در بستر بیماری خوابیده دستهامون رو به طرف آسمان بلند کرده و از خدا شفای مادر عزیزش رو طلب میکنیم
انشالا

الهه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ب.ظ

پس کی این جا به روز می شود؟؟؟؟؟!

مـــ ــ ـ جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:54 ب.ظ http://colorang.blogfa.com

سلاااام
شما تا یک ماه پیش مطلب می نوشتید
پس امید هست که بیاید
می شه کمکم کنید؟
من اون آهنگ رو خیلی دوست دارم ولی حتی نمی فهمم چی می گه که بخوام متنشو سرچ کنم

رضا مرتضوی شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.rezamortazavi.com

مجموعه شعر رودئو اثر رضا مرتضوی برنده‌ی جایزه‌ی شعر خبرنگاران و جایزه‌ی ادبی خیام ، توسط انتشارات مروارید منتشر شد . لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر به آدرس وب سایتی که در همین کامنت گذاشته شده مراجعه کنید . روز خوش .

[ بدون نام ] شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 ق.ظ

جیگر بیچاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد