وبلاگستان، شهر شیشه ای

نمی‌دانم چون این روز‌ها ده سالگی وبلاگستان فارسی است دلم می‌خواهد چیزی اینجا بنویسم، یا چون امشب دلم برای وبلاگم تنگ شد.

آن اول‌ها که اینجا صورتی بود و یک فرشته‌ای هم بالای سرش خوابیده بود، نوجوان بودم.

راهنمایی بودم، وبلاگستان برایم دنیای عجیبی بود. چیزهایی می‌خواندم که تا حالا هیج جا نشنیده بودم، حس‌هایی که برایم دور بود، نوشته‌ها را می‌بلعیدم. وبلاگ‌ها محدود بود، لینک به لینک می‌گشتم، بعضی پست‌ها را دو سه بار می‌خواندم، می‌خواستم دنیاهای جدید را کشف کنم. وبلاگ خواندن برایم شبیه راز شنیدن بود، یک عالم راز بلد بودم از یک عالمه آدم که ممکن بود توی خیابان از کنارشان بگذرم و نشناسمشان. این حس‌‌ رهایم نمی‌کرد، گاهی توی خیابان آدم‌ها را وارسی می‌کردم و فکر می‌کردم ممکن است این نویسندهٔ فلان وبلاگ باشد؟

اینجا اولین وبلاگم نبود، قبلش دو، سه تا وبلاگ دیگر ساخته بودم. اسم همه‌شان را گذاشته بودم شازده کوچولو، چند خط نوشته بودم و بعد پسوورد یادم رفته بود.

اینجا را که باز کردم عاشق بودم، عاشق همه چیز. زندگی، آدم‌ها... می‌خواستم شاعر نوجوان بشوم، خبرنگار بشوم، دوچرخه و چلچراغ می‌خواندم، برای مجله‌ها نامه می‌فرستادم... اسم وبلاگم را از لا به لای شعرهای قیصر امین‌پور پیدا کردم، قیصر نازنین...

از خرداد هشتاد و دو که تولد این وبلاگ است تا حالا هزار بار چرخ خورده‌ام، دیگر شعر نمی‌گویم، خبرنگاری را مثل قبل دوست ندارم، ادبیات فارسی می‌خوانم، نوجوان نیستم، خیلی وقت است نامهٔ کاغذی ننوشته‌ام... هزار تا چیز دیگر هم بوده، که گه‌گاه رد پایشان توی این وبلاگ آمده، چیزهایی مثل غصه خوردن‌های بیهوده، شادی برای چیزهای ساده، بهانه‌های کوچک برای خوشبخت بودن، دلتنگی‌های بزرگ و زندگی و زندگی و زندگی...

 

+ شاید مثل خیلی های دیگر من هم مدیون وبلاگستانم، بابت خیلی چیزها، یکی ش اینکه وبلاگستان دوستی‌های بی‌نظیری به من هدیه کرده که اگر نبودند زندگی‌ام خیلی خالی تر از حالا می‌شد.


+ عنوان، نام کتابی است که سال هشتاد و دو چاپ شد و منتخبی از نوشته‌های وبلاگ‌های فارسی زبان بود.

نظرات 9 + ارسال نظر
ایمان سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ http://endofthenight.blogfa.com/

سیر پیشرفت مندانه ات را از او وبلاگ صورتی به وضع حال رو تبریک میگم . هر چند که اون رو یک دروه گذار می دونم که اغلب نوجوان ها وب نویسی رو به این شکل شروع می کنند اما خیلی ها هم در اون وضعیت می موند .

حمید سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:58 ب.ظ http://www.world777.blogfa.com

حمید سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:59 ب.ظ http://www.world777.blogfa.com

گرچه آب رفته باز آید به رود / ماهی بیچاره اما مرده بود / بعد از این هم آشیاننت هر کس است / باش با او یاد تو ما را بس است

شهرزاد چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام مریم
خوشحالم که بر گشتی توی این روزای بغض و تنهایی و ته تهش که خیلی خوب باشه حد اکثر توان واسه بی تفاوتی اینجا یه گوشه ی دنجه
من اهل تنهاییم خیلی اهل گوشه های دنج اینجا هم امنه هم دنجه هم رفیقانه ست

علی پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:12 ق.ظ http://پاتیناژ

هنوز خواندنی‌ست این‌جا ... تولد وبلاگستانتان هم مبارک!

ترنم پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ق.ظ http://shabhayetaranom.blogfa.com

عالییی بود

نیلوفر نیک بنیاد پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام مریم جونم . این وبلاگ کلا چیزخوبیه . خیلی از اینایی که نوشتی رو منم تجربه کردم . کاش یه روز برسه منم بعد ۷-۸ سال از این پست ها بذارم :)

آیدین گونش جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ب.ظ http://aidingunash.blogfa.com

سلام علیکم

هیچ غیر ممکنی وجود ندارد

همت از خود طلب و توکل بر خدا کن

بخشش او واسع است

رحمتش همه را شامل است

موفق باشید

الله حافظ
[گل]

فرشته سلیمانی شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ

خیلی خیلی بهت تبریک میگم مریم عزیز
چقدر احساس خوبیه که آدم آمار نوشتن ها ننوشتن های هشت سالشو یکجا داشته باشه.
شازده کوچولو اسم بلوتوث من هم بود من هم دیگه شعر نمیگم من هم از همون اول عاشق قیصر بودم ولی من مثل تو این همه سال مستمر ننوشتم آخه این کار خیلی اراده میخواد...
خیلی بهت تبریک میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد