همین آدم های ساده و معمولی

رفتم دم در گیشه ایستادم. خیلی محترمانه و سوت زنان، که مثلا دارم سانس هار را نگاه می‌کنم.

آدم‌ها را نگاه می‌کردم و توی دلم برای کسی که بلیت «جدایی نادر از سیمین» را می‌خرید دست می‌زدم و اخراجی‌ها را با کینه نگاه می‌کردم.

احمقانه است... من مفتشم؟

مفتش نیستم. اما نمی‌فهمم چرا اسم مسعود ده نمکی کارگردان است و چرا این همه آدم می‌روند توی فیلمش بازی می‌کنند و بعد اسم خودشان را می‌گذارند بازیگر و هنرمند... من برای کسی تکلیف تعیین نمی‌کنم. اما می‌دانم یک عالمه آدم توی زندانند، یک عالمه آدم توی بهشت زهرا که حتی نمی‌شود رفت بالای سرشان و با خیال راحت برایشان گل گذاشت.

حالا کسی نرود اخراجی‌ها ببیند همه چیز درست می‌شود؟ درست نمی‌شود، من فقط نگرانم آن کسی که توی تاکسی کنارش می‌نشینم و آن کسی که همکلاسی‌ام است و آن کسی که توی عیددیدنی‌ها با هم روبوسی می‌کنیم، برود اخراجی‌ها را ببیند و بخندد و بعد مرا یادش برود و درد و کتک را یادش برود و فکر کند همه چیز آرام است... من از این همه فاصله می‌ترسم.

مثل ترمه لابد، ترمه نمی‌ترسید؟ یا نگاه پر از خشم سمیه وقتی نادر و سیمین آمده بودند خانه‌شان، من از این نگاه‌ها می‌ترسم.

از این هم می‌ترسم که چه اتفاقی باید در آدم‌ها بیفتند که اخراجی‌ها را به جدایی نادر از سیمین ترجیح دهند؟ همین آدم‌های ساده و معمولی دور و برم را می‌گویم. همین آدم‌های ساده و معمولی که لابد از دروغ و فاصله و خشم بیزارند.

نظرات 15 + ارسال نظر
مژده دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ

امروز توی سینما اتفاق وحشتناکی افتاد. اون صحنه که شهاب حسینی تو آشپزخونه داشت می زد تو سرش... عده ای از تماشاگرا داشتن می خندیدن...از این آدما چه انتظاری میشه داشت؟

رضا دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://kaghazhayekahi.blogspot.com

ببین؛ این همه هنر و تعیین تکلیف هنری رو به سیاست ربط ندید. قبول دارم که اخراجی ها خیلی خزه ولی با بیانیه و اینا که نمی شه سلیقه ی هنری مردم ما که در حد افراطی ها و چار چنگولی و فهیمه رحیمی و ایناس، یه شبه درس کرد
هنر بخش نامه ای نیس. این جوری آدم وقتی می ره سینما و می بینه یه سری آدم که گناهی ندارن ولی هیچی از فیلم جدایی نادر از سیمین نفهمیدن وفقط به خاطر این حرفا اومدن سینما و آخرشم نارضی ان/ یاد بخش نامه های هنری وزارت ارشاد می افته که فلان کتاب رو بخونید و فلان کتاب ممنوعه و ....
جفتش بده

من برای کسی تعیین تکلیف نمی کنم. فقط می دونم فیلمی مثل فیلم اخراجی ها « هنر» نیست، ده نمکی هم هنرمند نیست.
مساله ی من با اخراجی ها دقیقا همینه که یک فیلم بخش نامه ای است، کارگردانش بخش نامه ای است، محتواش بخش نامه ای و تبلیغاتش هم بخش نامه ای است.
این بی انصافیه، نیست؟ وقتی می شه هنر رو به سیاست ربط نداد که فیلم ساز پرفروش سینماش ده نمکی نباشه، جعفر پناهی ش زندانی و ممنوع الفعالیت نباشه.. هر کارگردانی بتونه حرفش رو بزنه، نه فقط امثال ده نمکی سینما رو بکنن محل تبلیغ یک ایدئولوژی خاص...

رضا سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ب.ظ

ببین، من فقط استدلالم اینه که کار بد رو نباید با بد جواب داد چون این جوری خودمونیم که ضربه می خوریم. فیلم جدایی نادر از سیمین به خاطر همون یه سری آدمی که بالا گفتم خراب می شه!
بله، این دردناکه که آدما خنده ی کوتاهی رو (که البته من ندیدم و فکر کنم که مث قبلیش نخواهم دید ولی بعید می دونم چندان هم خنده دار باشه) به زجر یه ملت و آسیب دیدن کلی آدم ترجیح بدن. ما هم از اونایی بودیم که امسال موقع تعطیلات یکیمون کم بود، نیومد.
ولی این دلیل نمی شه که بخوایم ما هم با بیانیه و این جور کارای ناجور، کار درست کنیم.
من هم نگفتم ده نمکی هنرمند هست یا نه. گفتم هنر (جدایی نادر از سیمین) رو نباید به سیاست - حداقل به این شکل مستقیم - ربط داد. چون آخرش خودمونیم که ضرر می کنیم!

قبول دارم حرفتون رو، هنر رو نباید به طور مستقیم به سیاست ربط داد.... و دقیقا و دقیقا و دقیقا به همین دلیل دوست ندارم اخراجی ها رو ببینم. و مطمئنم فیلمی ست که همین سیستم هنر را به سیاست ربط بده(!) تمام تلاشش رو برای بالا بردن فروشش خواهد کرد.
من فقط حسم رو نوشتم، بیانیه ای هم ندادم، کسی رو هم به زور مجبور نمی کنم بره فیلم اصغر فرهادی رو ببینه...
متنفرم از اینکه از بالا به چیزی نگاه کنم... اما گاهی از اینکه دور و بری های خودم فیلمی مثل اخراجی ها رو به جدایی نادر از سیمین ترجیح بدن، می ترسم... از اینکه حواسشون نباشه پشت ساخت فیلمی مثل اخراجی ها چه داستانی هست... همین، سعی کردم از این ترس بنویسم.

esperanza سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ب.ظ

مریم شاید هیچوقت نتونیم هنرمندهایی که توی فیلم اخراجیها ایفای نقش کردن رو راحت قضاوت کنیم یا حتی محکومشون نیم. همین اکبر عبدی هنرپیشه ی محبوب بچگیهای من بوده. با نقشش توی بازم مدرسه ام دیر شد. اما شاید الان دنیای هنر بهش بی مهر شده، شاید اسیر نون شبشه...نمی دونم.
اما فکر میکنم ندیدن این فیلم بهترین راه اعتراض می تونه باشه به سیاستمدارهایی که از راه خنده سیاستهاشون رو حقنه می کنن به مردم و بازهم باور من اینه که اینها هیچ احترامی برای دفاع مقدس یا آدمهایی که خونشون رو فدای این کشور کردن قایل نیستن.
به افتخار مریم. هورا.

یک کسی یک جایی یک چیز خوبی نوشته بود...
از آرشیو مجه شلمچه و بساطی که ده نمکی سر اکران فیلم آدم برفی به پا کرده بود...
از اینکه با چه لحنی سینمای ایران رو کوبیده بود و بازیگرها و فضاش رو...
من فقط یک کمی ناراحت می شم که بازیگرهایی مثل اکبر عبدی این چیزها رو یادشون می ره

جاده مالهالند سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ http://mulhollanddrivee.blogfa.com/

شاید دیدن و کوبیدن اخراجی ها بهتر از ندیدنش باشد.
شاید باید کمی ژست روشنفکری را گذاشت کنار و کمی فارغ از دغدغه های سینمای هنری سویه های ذهنمان را به پیام اخراجی ها منعطف کنیم.

شما کلا پیام اخراجی ها رو برای من توضیح بدید، قول می دم تلاش کنم سویه ی ذهنم رو منعطف کنم!

رضا چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ http://kaghazhayekahi.blogspot.com

:)
این فاصله خیلی وقته که زیاد شده. دیروز سر این حرف شما تو سینما فرهنگ، خوب دقت کردم که چه کسی می خواد بره اخراجی ها رو ببینه. دیدم انگار قیافه ها چندان نا آشنا نیست، آدمایی که به صورت عادی انتظار نداشتم این کارو بکنن
بعدش سعی کردم یه کم با اعصاب راحت تحلیل کنم. دلیل های منطقی خوبی پیدا کردم
1.مردم ما دارن از کمبود شادی و خنده منفجر می شن. به همین خاطره که سریالای مضحک تلویزیون یا چار چنگولی و ده رقمی و اخراجی ها و ... رو می رن ببینن. یه بهونه که یه کم خوش باشن
2. از نوشته هاتون بر می آد که دانشجوی ادبیات باشین. بین هم دانشکده یی های لیسانستون (و حتی فوقتون) چند تا آدمی که رمان و داستان کوتاه و نقد ادبی درس و حسابی خونده باشه، می شناسین؟ از هم دوره یی هاتون ده نفر می شن؟ کسایی که باید کار اصلی یه درصدیشون حداقل همین باشه. جلوتر می رم... از استاداتون چند نفر؟ چند نفرن که هنوز به شعر نو بد و بیراه می گن؟ حالا وضعیت کل جامعه چیه؟!
" ملتی که ادبیات (فک کنم این جا منظورش رمان بوده) نخونده باشه، معنای آژادی رو نمی فهمه" نقل به مضمون از چرا ادبیات، یوسا
شایدم انتظار من زیاده!

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ب.ظ

دیروز نزدیک بود برم اخراجی ها رو ببینم! اما دقیقه 90، به همین چیزا فکر کردم و رفتم یکی از ما دو نفر! ..

بهار چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://harfayeporteghali.blogfa.com/

دیروز نزدیک بود برم اخراجی ها رو ببینم! اما دقیقه 90، به همین چیزا فکر کردم و رفتم یکی از ما دو نفر! ..

نرگس جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ

خیلی خوبه که وقتی میریم سینما و می خواین بلیت جدایی نادر از سیمین رو بگیریم میگن برای فردا شب فقط دو تا بلیت دارن ولی اخراجی ها همون سانس بعد بلیت دارن واقعا دست مردم درد نکنه

کوچه نادری دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ق.ظ http://www.reyhann.blogfa.com

همین ها سالها دلمشغولی ام بودند. هنوز هم بی جوابند!

نیلوفرانه دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ http://niloooofarane.blogfa.com

سلام مریم جونم . خوبی ؟ سال نو مبارک . امیدوارم هر روزت بهتر از دیروز باشه و هر روز موفق تر باشی...

حمید سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:40 ب.ظ http://WWW.HAMID14BLOGFA.COM

سلام
وب عالیه
امیدوارم سال خوبی داشته باشی
به ما هم سربزن

هاجر چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ق.ظ http://tiktak-h.blogsky.com

هییییییی.... مریم نترس چون اتفاقی که می ترسیدی افتاده.. از زمان چارچنگولی افتاده باید کنار بیای دیگه نباید بترسی....مردم حوصله ی فکر ندارند... فقط بخندند کافیه... مردم معمولی هستند ایرادی نقدی افسوسی نیست.. باید باور کنی کنار بیای که حافظه ی تاریخی مردم کوتاه مدته مردم ما مردم جو هستند نه فکر.... باور کن و کنار بیا

فیلسوف جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ

این ترس، ترس مشترکی است.

فیلسوف جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ب.ظ

بعد از خوندن کامنت ها یادم اومد بگم؛ من فقط و فقط این وسط بازی اکبر عبدی آتیشم می زنه. فقط این یه نفر رو نمی تونم درک کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد