همین چیزهای کوچک

 

 

 

 

 

 

اوایل پیش از طلوع یک صحنه‌ای است که سلین و جسی سوار تراموا هستند. سلین دارد از خودش می‌گوید. مو‌هایش ریخته توی صورتش. جسی گوش می‌دهد، نگاهش می‌کند، هی دست دست می‌کند، چند بار دستش را می‌برد جلو تا آن تکه مو را از صورت سلین بزند عقب، نمی‌زند. انگار هنوز وقتش نیست. سلین خودش مویش را می‌زند پشت گوشش، جسی دستش را می‌برد عقب.  

 

+همین جزئیات و چیزهای کوچک.

 

نظرات 5 + ارسال نظر
درختک دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ق.ظ http://derakhtak.wordpress.com

آخی!چه شانسی رو از دست داده...
.
.
.
پیوند روزانه ات:یاد خرداد۸۸!بغضم گرفت...فک کن آقامون داریوش و فرامرز اصلانی هم بخونن...:(((
موسیقی رو هم می روم ببینم دست پر می آیم یا نه...

درختک دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ق.ظ

برف!عااالیه:)) تا صبح آهنگ امشبم جور شد!مرسی:)
...نگاش کنید چه شیطونه...خو برف می خوام دوباره...:(

ای جان!
چه خوب که دوستش داشتی:)

کوچه نادری دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ق.ظ http://www.reyhann.blogfa.com

من دارم چیکار می کنم؟ خدا می داند چقدر فیلم ندیده هست که باید ببینمشان.

کاوه حدادی چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ق.ظ http://abanmoon.blogfa.com/

بله، دقیقن همین جزئیات وچیزهای کوچک.

اون فیلم خیلی خوبه، همین طور پیش از غروب.

محدثه پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ب.ظ http://bisarotah.blogfa.com

جالبم شد. منم همین پریروز before sunrise رو دیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد