از هشت سال پیش تا حالا هیچی عوض نشده انگار! شبهای امتحان من هنوز دارم توی اینترنت چرخ میزنم و حوصلهام که سر رفت، دفترهای قدیمی را ورق میزنم.
اسنادش هم موجود است. مثلا این:
« خیلی باحالم. فردا امتحان فیزیک دارم که هیچی حالیم نیست. از دیروز تا حالا دارم ول میگردم، حالا هم هوس نوشتن زده به سرم. آخه یه سری وبلاگ خوندم. خورشید خانوم، سالهای ابری، سیب زمینی… کاش یکذره بیشتر به کامپیوتر وارد بودم. آخه این وبلاگ خوراک منه، اما حیف که نمیتونم وبلاگ بنویسم. دلیلش هم اینه که آدم باید آخر اینترنت و کامپیوتر باشه که من نیستم…
۸۱/۱۰/۱۶ ، از دفتر سرمهای»
بله، موجود پانزده سالهای بودم که فکر میکردم هر کس وبلاگ دارد مهندس کامپیوتر است.
سلام
خوب بود
عکسم بزار
دست نوشته هم بزار من عاشق شعرم
پیش منم بیا
www.yaram.blogsky.com
اینم ادرس
من به شما یک مدرک افتخاری مهندسی کامپیوتر اعطا می کنم. آخه باحال مینویسید. :)
جان!من وقتی موجود ۱۶ساله ای بودم وبلاگ نوشتم!زود مهندس شدم :)) ولی من هم همین اخلاق را دارم می روم دفترهای قدیمی ام را می خوانم فیلم می بینم اینترنت که قطعن هست!...بدون موزیک ه کلن درس نمی خونم:))
حالا این که خوبه. قدیمها، دوست مهندس کامپیوتری داشتم که یک شرکتی میخواست استخدامش کند تا کارهایبسیار پیچیدهی ورد و آفیسشان را انجام دهد.
هزار سالمونه.
>D:< برای مریم پانزده ساله
با سلام و عرض خسته نباشید!
میخواستم عرض کنم بنده مطالب زیبای شما را دنبال میکنم، مجلهی همشهری بچهها را نیز هر شماره برای فرزندم تهییه میکنم و مجلهی بسیار خوب و موفقیست و از شما و همهی دستاندرکاران تشکر میکنم.
موفق و پیروز باشید!
سلام... ببینم شما همون مریم گلی خودم نیستی؟ مریم ناناز یاهو پلاس وفیس بوکم؟
خیر!
من 23 سالمه ولی بلد نیستم وبلاگ داشته باشم
حالا من مثل تو شدم . عاشق نوشتنم اما خیلی طول میدم تا بخوام بنویسم.وبلاگ عالیه و الان 3 ساعت هست که بیخیال امتحان شدم و پای وبت هستم