نمیدانم چرا. انگار که خودم را مجبور کرده باشم به نوشتن. هر روز توی گوگل ریدر یادداشتهای چرند مینویسم، پر از غلط تایپی و نگارشی. هی پست وبلاگ مینویسم و درفت میکنم. از خانه که میروم بیرون انگار یکی توی مغزم نشسته و خودکار توی دستهایش، هی مینویسد، مینویسد، مینویسد...
نمیدانم چرا. انگار کلمهها مرا بندی این زندگی کردهاند.
از دستشان بدهم میمیرم.
سلام
گاهی من هم همین حس رو دارم مریم جان
راستی منم مریمم
و عاشق اسمم و عاشق اسمت و عاشق تمام عطرافشانی مریم ها
سلام وبلاگ خوبی دارین موفق باشین
تو خیلی خوبی. نوشتن ت خوبه. با نوشتن روشن تر می شی. هی روی نقطه های تاریک وجودت چراغ قوه می ندازی نمی ذاری تیکه نون های گوشه کنار وجودت کپک بزنن...
سلام-محمد هستم-خبرنگار و دانشجوی رشته حقوق-برای اولین بار وبلاگتونو دیدم و خوشحال شدم-به نظرم پشتکار و استعداد ادبی خوبی دارین-با کمی تغییرات در نوشته ها و مطالبتون میتونین اونها رو در روزنامه ها و یا بصورت کتاب چاپ کنین- اگر تمایل داشته باشین خوشحال می شم کمک و راهنماییتون کنم-