استاد دارد در مورد تعصب حرف میزند. میگوید عاشقی که نسبت به معشوقش تعصب نداشته باشد عاشق مزخرفی است.
میدانم چه میگوید، منظورش از تعصب یک جور آرمان است، یک یقین، یک خواستنی که برایت بلند باشد، بزرگ باشد...
میخواهم بلند شوم بگویم من به هیچ جای این خاک تعصب ندارم...
بعد فکر میکنم پس دستبند سبزی که بالای تختم سنجاق شده به دیوار چه؟ به خاطر تعصبم به این خاک است؟ شاید آره، شاید هم نه... شاید دارم از چیزی حرف میزنم که هر جای دنیا باشم برایم مهم است. این اسمش تعصب است؟ مثلا تعصب به یک جور حقیقت، به یک باور جمعی؟
گاهی یادم میآید که شاهنامه برایم عزیز است. از عزیزترین کتابهایی که توی این چند سال امتحانش را دادهام.
گاهی یادم میآید یک زمانی، موقع «ای ایران» شنیدن پشتم میلرزید.
این کشاکش خستهام میکند. اینکه گاهی از دوستم میپرسم دوست داشتی کجایی بودی؟ و بعد مینشینیم و خیال میبافیم که کجایی بودن بهتر است...
استاد آخرش گفت یقین یعنی چیزی که جوری تو را پر کند که دیگر چیزی درونت جا نگیرد.
یکی روی تختهی کلاس نوشته: بیمار خندههای توام.
یکی پاکش کرده، اما هنوز ردش مانده...
سلام.
وبتون و دیدم خوبه این متنتونم خیلی قشنگ بود..و امیدوارم که هرروز موفق تر از دیروزتون بشین.
اگه به ما سر زدین بهتون پیشنهاد میدم که مطالب و از اولین پست شروع کنین به خوندن حتی اگه وقت نکنین نظر بدین..مهم اینه که شما مطالب و بخونین و بعد اگه دوست داشتین با ما همراه بشین..
دوست شما:هستیا[بدرود](من و شما و او می خوایم بشیم ما تا به هم تو راه پیدا کردن آرامش و بعدخودمون و بعدشم مطمئنا خدا به هم کمک کنیم.ما دوستان بهبودی نام گرفتیم پس پیشنهاد می کنیم با ما همراه بشین پشیمون نخواهید شد..)
ببین تعصب مفهوم قابل فکریه. ولی نباید با ملی گرایی قاطی شه. دستبند سبز هم (به نظر من) اگه مربوط به ملی گرایی و داشتن ایران آباد و ... باشه خوب نیس. ملی گرایی بده چون مرز مفهومی نداره. این ها خط کشی ان، برای مدیریت بهتر نه جنگ بیشتر.
اتفاقن تعصب بد نیست. مثلن رو زبان. اگه تعصب داشتیم این قد بدبخت نبودیم. فرایند پیشرفت زبونمون ادامه پیدا می کرد و ... . ولی نباید نژادپرست و فاشیست بود/ ای ایران شعر خوبی نیست چون "مرز" رو پر گهر می دونه. نمی دونم اون که 10 کیلومتر این ور مرزه با اون که 10 کیلومتر اون ور مرزه، چرا باید این همه فرق داشته باشن؟!
اینجا رو دیدی?
http://adamak86.persianblog.ir
سرقت ادبی شده ای آیا؟
:))))
نه ندیده بودم!
مرسی که گفتین، چه ترجمه و تلخیصی هم کرده!
تو قبلی یادم رفت اسمم رو بنویسم. خواهش میکنم مریم جون که کامنت تند و تیز هم براش نوشتم
اندر فواید مزخرف بودن همین است که توام با راحتی و آسودگی خیال و فراق بال از تمام سختیها و دردسرهایی که ممکن است گریبانگیرت شوند و... تعصب هم از چاشنی های لازمه ی حیات ماست اما به حدش به وقتش به... به.... نه بابا حوصلشو ندارم..
خوشا به حالت. معلومه رشته ت انسانیه.
helen جان رشته ی دوست گلم انسانیه . اونم از نوع خیلی قشنگش. خوش به حالت مریم جونم... رشته تو دوس میدارم . مدل نوشته هاتو هم همینطور ...
هولی! :-)
خانوم ِ سرقت ِ ادبی رو کسی ترسونده؟! پستای قبلیش نیست! :))
نه محدثه! بری تو آرشیوش هست، راستش رو بخوای بیشتر اون منو ترسوند، به این صورت که برام متاسف شد که چرا به روش آوردم... آخه ببین چه جوری هم ترجمه می کنه پست رو:)) دستبند رو می کنه پاپیون مثلا:)))
ولی به قول محدثه خوبه باز خلاقیت داره سه چهارتا کلمه عوض کرده! :))
سرقت ادبی شدن چه حسی داره؟ :D
ولی دستش درد نکنه. سه چهار روزه روحمونو شاد کرده :))
"بیمار لبخند توام" ...کاش یکی بهش تفهیم می کرد این یه شعر معروفه، اینو دست نزن!!