ساحل،تو نباشی چه کسی شبا منو برسونه خونه؟

گاهی با خودم می­گویم:چه فرقی می­کند؟دوری،دوری است.حالا گیرم یک خیابان باشد یا یک شهر یا یک قاره.

برای دلداری است؟ نمی­دانم. گاهی که دلم برای کسی تنگ می­شود، فکر می­کنم دوست دارم حالا پهلویم بود، شیراز باشد یا ساوه یا سعادت­آباد یا کانادا چه فرقی می­کند؟

باید کنارم باشد که نیست.

برای دوستانم خوشحالم، می­روند دنبال زندگی جدید، تجربه­های جدید، رنگ­های بیشتر، دانشگاه بهتر.

خبر پذیرش را که می­دهند می­گویم وای چه خوب...به لحظه­های دلتنگی فکر نمی­کنم، به اینکه حالا هر وقت دلم تنگ شد، سریع می­پرم طرف تلفن و صدای سعیده را می­شنوم. حداقل  اینجا که روز باشد ساوه هم روز است.

نمی­توانم به همین راحتی به ساحل زنگ بزنم.نمی­توانم مسیج بزنم:دلم برات تنگ شده الاغ، بریم بیرون؟

دوری کش می­آید، دلتنگی کش می­آید...مساحتش از شهر و خیابان می­شود قاره و کشور.

دلم اینقدر بزرگ نیست، جای این همه دلتنگی را ندارد...

نظرات 7 + ارسال نظر
دو خواهر پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ب.ظ http://sisters.persianblog.ir

سلام دوست خوبم:
وب خیلی جالبی داری خوشحال می شم به من سر بزنی

ساحل جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ق.ظ

مریم! مریم! من چی کار کنم؟ تو هستی با یاسمین که وقتی می گی الاغ بهش می فهمه چه قدر دوستش داری. من نیستم، با آدم هایی که نیستن که بهشون بگم الاغ... و بفهمن چه قد دوستشون دارم

رامک جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ق.ظ http://letterbox.blogfa.com

مریم هر یک نفر که می رود فکر می کنم دیگر طاقت ندارم و بعد دوباره کس دیگری را بدرقه می کنم. من تکه تکه تکه شده ام

تهمینه جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

یادتونه اون روز . که ب ـ ب روبه ساحل گفتی تو شهر کتاب. که گفتی شیرینی دانمارکی های جلسه رو خودتو مامانت پختین؟

ابراهیم جاگرانی(مردکاغذی) شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://mardekaghezi.blogfa.com

شب قدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست؛
شبی است که باید قدر خویش را بشناسی، تقدیر خویش را رقم بزنی
و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک ترسیم کنی.
سلام...
چرا آدمیزاد از انتقاد بدش میاد؟
منتظر دیدگاه ارزشمند شما خواهم بود...
// طاعت قبول و التماس دعا //
اگه با تبادل لینک موافید خبرمون کنید لینکتون کنیم...

محدثه یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ http://bisarotah.blogfa.com

چقدر راست بود!

فیلسوف یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:52 ب.ظ

غصه آوره و فراری هم ازش نیست. ولی من یه دوست دارم که اگه ازم دور بشه تیکه تیکه میشم:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد