نگهبان ورودی مان می نشیند روی صندلی های لابی.با دمپایی های آبی و ژاکتی که زمستان و تابستان تنش است.هر کس رد می شود،فرقی نمی کند چه کسی،بچه دو ساله و دختر بیست ساله و پیرمرد هفتاد ساله، همان طور که لم داده روی صندلی،می گوید:سلام،چطوری؟
منتظر جواب هم نیست،هیچ وقت منتظر نیست کسی بگوید:
خسته،داغون،اخراج شدم،خوبم،خوشحالم،امروز با عالم و آدم دعوا دارم.
حتی منتظر نیست کسی بگوید تو چطوری؟
سلام چطوری اش را می گوید و از روی صندلی بلند می شود و لخ لخ دمپایی هایش را می کشد روی زمین.
سلام چطوری یعنی امروز چه خوشگل شدی!
سلام چطوری یعنی می دونم کیسه هات سنگینه،می دونم دستت داره می افته،اما حوصله ندارم بیام کمکت.
سلام چطوری یعنی امروز صدای دعواتون کل ساختمون رو برداشته بود.
سلام چطوری یعنی از قیافه ت معلومه داری می ری عروسی، فقط چرا این همه غمگین؟
سلام چطوری یعنی قیافه ت آشنا نیست،ها...بگو اون همه میوه واسه چی بود،طبقه دوم مهمونیه.
سلام چطوری یعنی بابات چیزی نمی گه این ساعت برگشتی خونه؟ اینجوری ندو طرف آسانسور، دو دقیقه زودتر چه فرقی به حالِ امشب تو داره؟
به مهمان ها می گوید سلام چطوری، به پیرها می گوید سلام چطوری،به دخترخاله های نوجوان من می گوید سلام چطوری و بعد آنها خنده شان را توی سینه حبس می کنند و بعد از این که نگهبان رفت رهایش می کنند توی آسانسور.
اگر گذرتان به اینورها افتاد،حال آنروز خودتان را می دانید دیگر،سلام چطوری را که شنیدید کلمه هایی که مال آنروز خودتان است بگذارید جایش،غصه دار و خوشحال،فرقی نمی کند.سلام چطوری ِ نگهبان ما انعطاف بی نظیری دارد،انگار خلاصه تمام جمله های عالم است.
یه مقداریشم خودمون بش معنی میدیم .من تقریبا بیشتر به تعبیرات خودم ناراحتم تا احساس مر
*دم
برای من از این دو حالت خارج نی..
یا هر روز نگاهی بی روح و سنگین بهش می کنم بی جواب.
یا با صدائی بلند به شکل خنده ..ها هائی تحویلش می دهم به شکلی که تکانی حسابی بر صندلیش بخورد.
فکر کنم بتونم بلائی بسرش بیارم که دیگه سلام چطوری رو حداقل به من یکی نگه و فقط نگاه کنه رد شدنم رو.
حالا سلام مریم!چطوری؟
اتفاقِ کوچکی که خوب ثبت شده. دلنشین بود.
ممنون.
سلام.
من شما رو لینک کردم.
ممنون می شم منو لینک کنین.
در ضمن مطالب جالبی می نویسین...
موفق باشید.
از این آدما کم ندیدم. خصوصا آدمایی اینجوری می شن که همیشه تو یه محیط هستن و این تکرار یه واژه که اونو به همه می گن نوعی واکنش به یکنواختی و بیان کننده ی اینه که "ببین من همیشه اینجام!" اونا لزوما غمگین نیستن ولی با گفتن چنین جمله های تکراری که به همه می گن خودشونو به بیخیالی می زنن تا مجبور نباشن پیچیدگی روابط با آدمهارو تحمل کنن. چون یه نگهبان معمولا آدمای زیادی رو می بینه و اونا هر روز و هر روز از کنارش رد می شن. راه ساده اینه که همشونو به یه چشم ببینه و رفتار یکسانی باهاشون داشته باشه طوری که انگار فقط یه آدم اونجا رفت و آمد داره
پس چرا به من نگفت؟
جدا؟
یاد حمید جبلی افتادم در فیلم خواب سفید: سلام. حالت خوبه؟!
سلام ... جالب بود .... یاد این افتادم که میکه : انسان بنا به شرایط متغیر است پس متغیر باش تا انسان باشی ... سلام چطوریه یه نگهبان با این وضعیت معنای مختلفی داره مثلا ۱ - چه بینی گنده ای داری ۲ - چقدر بد راه میری ۳ - جورابت بو میده یعنی به جزییان مراجعان دقت میکنه نظرت چیه ؟ خوشحال میشم به ما نیز بنظری ؟ ... ممنون
و احتمالا بچه شهرک اکباتان هستی!؟
بله:)
سلام
خوبی؟
من نتونستم طاقت بیارم ننوشتنو و دوباره وبیدم!!
جوجه خروس نیستم دیگه ایلیام. راستش فقط به نصف لینکای قبلیم گفتم. یه جورایی سکرت وارد شدم. دوس دارم تو هم خوانندم باشی اگه افتخار بدی! ممنون میشم.
خصوصی نداری مجبور شدم این پست کامنت بذارم.
bash-amma-kash.blogfa